چکیده:
تطبیق ساختارشان با ساختار داستانهای کلاسیک غربی(هرمی شکل)، در واقع ساختار اپیزودیک و متقارن دارند که از مظاهر ساختار شرقی است، این دو منظومه از الگوی داستانی " گزینش- سیر و سفر- بازگشت و روایت" پیروی میکنند. همچنین ساختارآنها، بیش ازآنکه داستانی باشد، معنایی است.
خلاصه ماشینی:
"نمودار هرمی شکل ساختار بیرونی خسرو و شیرین: میتوان گفت منظومهی خسرو و شیرین قابل انطباق با این ساختار است: کارکردها و جذابیت های وقایع داستان نیز الگوی خسرو و شیرین را به الگوی درام نزدیک می کند؛ داستان در وضعیتی آرام و عادی آغاز می شود؛ طی یک ماجرای فرعی، شخصیت اصلی را در دام عشق گرفتار میکند و آشفتگی و اختلال دراماتیک را به وجود میآورد؛ با ظهور موانع بیرونی و درونی مانند حضور شخصیتهای رقیب یا مقاومت شیرین در برابر خسرو، کشمکشها یکی پس از دیگری بروز می کنند تا آشفتگی داستان تا لحظات آخر حفظ شود و سرانجام با زفاف خسرو و شیرین، داستان به حالت تعدیل باز میگردد.
آیا مرگ لیلی، فرود داستان است یا اوج آن که سرانجام در آستانهی مرگ، عاشق بودن بر مجنون را اعلان میدارد؟ گو لیلی از این سرای دلگیـر آن لحظه که میبرید زنجیــر در مهر تو تن به خاک میداد بر یاد تو جــان پاک میداد در عاشقـی تو صادقـی کرد جان در سر کار عاشقی کرد (همان: 555) با توجه به الگوی شرقی که گزینش- سیر و سفر (شهادت) و روایت است، میتوان گفت که مجنون در این سیر و سفر تنهاست و لیلی فقط بهانهای است تا وی با مسأله عشق آشنا گردد و بتواند پس از برگزیده شدن، از جانب تقدیر(چراکه سالک این عشق را ازلی میداند و تقدیر خویش را پذیرفته است)، سفر به درون را آغاز کند و پس از مشاهدات فراوان (نظیر فراغت از خورد و خواب و در عین حال، تندرستی و نیرومندی که هم به لحاظ جسمی مطرح است و هم روحانی) و طی طریق کردن ، به روایت حدیث عاشقی خود بپردازد و در نهایت فانی گردد."