نویسنده: وفا، جعفر ؛
حصون فروردین - اردیبهشت 1391 - شماره 35 (15 صفحه - از 20 تا 34 )
چکیده این مقاله تبیین اصول مدیریت را بر عهده دارد و نخست به کلیات میپردازد. با این توضیح که خداوند متعال همزمان با خلقت انسان روش مد یریت و ساماندهی امو ر مختلف را به وی یاد د اد ؛ زیرا که آن از ضروریات زندگی فردی و اجتماعی انسان است ؛ درحدی که هر پیامبری حتی به هنگام غیبت کوتاه مدت ، کسی را به جا نشینی خود بر میگزیند تا امت را رهبری کند و این خود نشان میدهد که مدیریت ریشه در فطرت آدمی دارد . و سپس به اصول مدیریت میپردازد. مدیریت قرآنی دارای اصولی است از جمله: «نظم وانضباط »که آن را میتوان از کتاب «تکوین » و« تشریع » آموخت؛ «عزم راسخ وتصمیم قاطع »که حا کی از متمرکز بودن مدیریت قرآنی است؛ تقسیم امور» و«تفکیک مسئولیتها» که سرعت وسهولت در انجام کارها از آثار آن است همچنین «شرح صدر» «خدا محوری» و «روشمندی» از دیگر اصول مدیریت است . واژگان کلیدی: مدیریت ، نظارت ، سعه صدر، خدامحوری، روشمندی . مقدمه مخترع یک هوا پیما ، ماشین ، یا دستگاه برقی ، یا کاشف یک داروی جدید ، همزمان با عرضه آن به بازار ، راه وروش بهره جویی و به کار گیری آن را آ موزش ، یا دست کم ،در نوشته ای توضیح میدهد تا خریداران به آسا نی با فرهنگ مصرف آن آشنا شوند . خالق ومد بر عالم هستی نیز زمانی که جهان را آفرید ، آن رادر انحصار افراد یا قبائل خاصی قرار نداد بلکه همه افراد بشر را در بهره جوئی از آن سهیم ساخت و هریک از انسانهای بی شمار را مالک این عالم نمود . اگر روش بهره برداری آن را آموزش نمیداد سبب هدر رفتن نعمتهای الهی ونیز سبب اختلاف انسانها با همدیگر میگشت. از این رو خداوند متعال به منظور اختلاف زدایی و استفاده بهینه مردم ازمواهب جهان ، نخست شیوه تسخیر صحیح هستی را آموزش داد که امروز از آن به « مدیریت » تعبیر میشود ودر این مسیر اولین ا نسان را پیامبر قرار داد؛ تا مدیریت را با استمداداز وحی ، اعمال کند و به نسلهای بعدی نیز بیاموزد . این آموزشها به تناسب تکثیر نسل وپیشرفت تدریجی علوم و معارف بشری توسعه یافت که مجموع آنها را میتوان در قرآن کریم یافت وما در این مقاله به برخی از آنها میپردازیم: مدیریت مدیریت در علوم وفنون ودر معارف قرآن ، جایگاه خاصی داردکه تبیین آن ، مرهون آشنائی اجمالی با مفاهیم کلی آن است که به اختصار به آنها اشاره میکنیم. مفهوم مدیریت گرچه « مدیریت» از کلید واژههای قرآنی و روائی نیست تا به طور مستقیم تعریفی بر گرفته از منابع اصیل ارائه شود چون این کلمه، بیشتر در دهههای اخیر متد اول شده و در معارف دینی به جای آن از مفاهیم بلند ی همانند تدبیر، ولایت و سیاست استفاده میشده است. از این رو به ناچار مدیریت را با الهام از مفاهیم لغوی این کلمات و همردیف آنها باید تعریف نمود و همین امر موجب پیدایش تعاریف زیاد شده است که هر یک از آنها با برداشتهاو ذهنیتهای افراد و فضای محیط ،و آموزههای پیشین آمیخته است و هیچ یک نمیتواند نظر قرآن را برای ما منعکس کند ؛ از این رو ما باید با انگیزه وگرایش قرآنی به تعریف مدیریت بپردازیم. تا امروز چند نوع تعریف ارائه شده است که هر کدام به نوبه خود مطلوب است ازجمله : 1. مدیریت عبارت است از:« فن بهتر بسیج کردن و بهتر سامان دادن و بهتر کنترل کردن نیروهای انسانی و به کار بردن آنها. » 2. مدیریت قرآنی « مدیریتی است که زمینه رشد انسان به سوی «الله» را مطابق کتاب و سنت و سیره پیامبر و امامان معصوم و نیز دستاوردهای علوم و فنون و تجارب بشری فراهم نماید.» 3. مدیریت قرآنی ، عبا ر ت است از « خود گردانی بر اساس معیارهای قرآن کریم ؛ مدیریتی که به عناصر و افراد امکان میدهد که خودشان را بر اساس معیارهای اسلامی اداره کنند.» با توجه به مجموع این تعریفها ودر یک جمع بندی میتوان تعریف جامعی را به دست داد و آن اینکه: «مدیریت عبارت است از ساماندهی نیروهای مادی ومعنوی به منظور دستیابی انسان به رشد الهی بر پایه تعالیم وحیانی و وحی آموز. » ضرورت مدیریت مدیریت از ضروریات اولیه و بلکه مولود زندگی اجتماعی انسان است وآنها را نمیتوان از هم تفکیک نمود. در قرآن کریم نیز به موارد بسیاری بر میخوریم که ضرورت مدیریت را به روشنی میتوان از آنهادریافت که ما به نمونه ای بسنده میکنیم : حضرت موسی مدتی ازقوم خود فاصله گرفت با اینکه میدانست که پس از چهل روز ، به میان قوم خود باز خواهد گشت. ولی باز هم براد رش هارون را به جای خود تعیین نمود : وقال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی وأصلح ولاتتبع سبیل المفسدین (اعراف : 142 ) موسی به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما . حضرت موسی هنگام تعیین وانتصاب برادرش، به مدیریت و رهبری چهل روزه ، او را امر به اصلاح امورو اجتناب از پیروی روش اهل فساد میکند، و حال آنکه هارون هم خود پیغمبری مرسل و معصوم بوده و قطعا موسی بهتر از هر کس به مقام برادرش عارف بوده است. پس قطعا مقصود آن حضرت از این کلام نهی هارون از کفر و معصیت نبوده، بلکه مقصودش این بوده که در اداره امور مردم، به آرای مفسدان گوش ندهد و تا هنگامی که موسی غائب است از آنان پیروی ننماید.این تاکیدات اثباتی و سلبی ارزش و ضرورت مدیر و در پی آن رعایت صحیح اصول مدیریت را حکایت میکند وگرنه تعیین مدیر به مدت کوتاه و با آن همه تاکید لزومی نداشت. پس از قرآن کریم، سیره وسنت اهل بیت نیز بر ضرورت مدیریت، دلالت روشنی دارد. چنانکه امام علی میفرماید: انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن، و یستمتع فیها الکافر. مردم به زمامداری نیک یا بد نیازمندند، تا در پرتو حکومت و مدیریت او، مؤمن به کار خود مشغول شود و کافر هم بهرهمند گردد. پیشینه مدیریت دانش یا فن مدیریت همزاد انسان است ونمیتوان برای آن مبداء تاریخی خا صی تعیین کرد بلکه به جرات میتوان گفت که «هنر مدیریت » از زمانی ظهور یافت که خداوند به انسان درس زند گی داد: وعلم آدم الأسماء کلها (بقره:40) وخداوند به آدم همه نشانهها (و حقا یق را ) یاد داد. و قطعا مدیریت هم زیر مجموعه آن حقایق بوده بلکه در راس آنها قرار داشته است ؛ زیرا ضروری ترین پدیده ای که پیوسته ملازم انسان است آشنائی با روش زندگی وشیوه تدبیر و سا ماندهی آن است که امروزه ازآن به « مدیریت » تعبیر میشود. اصول مدیریت با تامل ودقت در آیات قرآن، میتوان اصول ،ضوابط و شرایط مدیریت را استخراج نمود که به برخی از آنها میپردازیم : 1. نظم وانضباط نظم ، یکی از اصول بنیادین زندگی فردی و اجتماعی انسان است که ریشه در نهاد آن دارد . هر شخص هوشمند ، با نگاه کوتاه به کتاب تکوین و جهان طبیعت میتواند نظم و نظام دقیق را در مظاهر و پدیدههای بزرگ و کوچک جهان هستی ببیند . به همین جهت قرآن کریم همه مردم را به مطالعه و نگاه مکرر به نظام احسن فرا میخواند تا هم به خالق آن بیند یشند و هم درس نظم و انضباط بیاموزند: الذی خلق سبع سماوات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور (ملک:3) همان کسی که هفت آسمان را بر روی یکدیگر آفرید، در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبی نمیبینی، بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده میکنی؟ افزون بر آن ، کتاب تشریع هم ، افراد بشر را به نظم وانضباط فرا میخواند و رعایت آن را ازآثارایمان میشمارد در حدی که هشدار میدهد که درهر حال به ویژه در امور جمعی و گروهی بر پایه نظام ثابت عمل کنند و بدون عذر موجه و مقبول، مجموعه مربوطه و صحنه کار را ترک نگویند ودر مقام ضرورت ، از مدیر ومسئول مستقیم خود اجازه بگیرند: إنما المؤمنون الذین ءامنوا بالله و رسوله و إذا کانوا معه علی أمر جامع لم یذهبوا حتی یستذنوه إن الذین یستذنونک أولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله فإذا استذنوک لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم الله إن الله غفور رحیم(نور :62 ) مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند و هنگامی که در کار مهمی با او باشند، جایی نمیروند تا اینکه اجازه بگیرند . کسانی که از تو اجازه میگیرند، براستی به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند! در این صورت، هر گاه برای بعضی کارهای مهم خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که میخواهی (و صلاح میبینی) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است! در حقیقت این یک دستور انضباطی است که هیچ جمعیت و گروه متشکل و منسجم نمیتواند نسبت به آن بی اعتنا باشد؛ چرا که در این گونه مواقع گاهی حتی غیبت یک فرد به هدف نهایی آسیب میرساند، به خصوص اگر رئیس جمعیت، فرستاده پروردگار و پیامبر خدا و رهبر روحانی نافذ الامری باشد .افزون بر آن، اجازه گرفتن ازمدیرو رهبر، نشانة ادب، تسلیم، قانونمندی، عشق به رهبر و نظم و نظام است . 2. عزم راسخ « عزم » در لغت، یعنی : «الثبات و الصبر و الجد فیما یریده الانسان» پابرجایی، خویشتنداری و جدی بودن در آنچه آدمی آن را اراده کرده است. مخالف کلمه عزم « فتور »به معنای ضعف وسستی است. با دقت در مجموع آنها میتوان گفت : « عزم راسخ عبارت است از تصمیم جدی ، قطعی وبدون تردید وتزلزل بر انجام کار ». احتیاط و شک و تردید معقول ومعمول، در مقام اندیشه وتفکر، مقبول عوام و خواص است ولی پس از روشن شدن همه جوا نب موضوع ، نوبت عمل است و در مقام عمل نباید به تردید افتاد ودچار وهن و سستی شد ؛ بسان نا آشنای راه که بر سردو راهی به تردید میافتد که کدامین راه را بر گزیند ، ولی به محض شناختن آن، با گامهای بلند و استوار به سوی مقصد خود میرود وشک و تردید به دل راه نمیدهد ودچار وسوسه نمیشود. به همین دلیل قرآن کریم به پیامبراعظم دستور میدهد : و شاورهم فی الامر واذا عزمت فتوکل علی الله (آل عمران:159) در کارها با آنان مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن! عزم راسخ و رای قاطع تنها از صفات خاص رسول خدا نبود بلکه همه پیامبران این صفت پسندیده را دارا بودند. مگر ممکن است کسی مدیریت معنوی امتی را بر عهده بگیرد ود ر تصمیم گیریها جدی وراسخ وقاطع نباشد. اصلا بدون عزم راسخ مدیریت مفهومی ندارد و به همین جهت حضرت علی درباره عموم انبیای الهی میفرماید: و لکن الله سبحانه، جعل رسله اولی قوة فی عزائمهم خداوند سبحان، پیامبران خود را در تصمیمها و قاطعیتهاشان قدرتمند قرار داد. 3. تقسیم و تفکیک تقسیمبندی کارها، چه در قلمرو وظایف شخصی و خصوصی همچون تحصیل و تحقیق و مطالعه و چه در قلمرو وظایف سازمانی ، اجتماعی و عمومی همچون مدیریت یک مرکز علمی، مظهر بارز حاکمیت نظم و انضباط در زندگی آدمی و نشانه مهمی از موفقیت او است واین درس مهم را از خدا میتوان آموخت. آنجا که در قرآن کریم میفرماید: و قطعناهم اثنتی عشرة أسباطا أمما (اعراف: 160) ما آنان را به دوازده عشیره که هر یک امتی بودند تقسیم کردیم. علت اینکه خداوند آنها را تقسیم کرد، این بود که در خوردنیها و نوشیدنیها هر کدام تکلیفشان روشن باشد و به رئیس خود مراجعه کنند و کار موسی آسان شود و کینه و عداوتی میان آنها واقع نشود. روشن است هنگامی که یک ملت دارای تقسیمبندیهای صحیح و منظم بوده باشد، و هر بخش و یا هر گروه تحت رهبری رهبر لایقی قرار گیرد، اداره آنها آسانتر و رعایت عدالت در میانشان سهلتر خواهد بود و به همین دلیل تمام کشورهای جهان میکوشند از این اصل پیروی کنند. با نظر به اهمیت آن است که حضرت علی به مالک اشتر دستور میدهد که کارها را بین افراد تقسیم کند: واجعل لکل انسان من خدمک عملا تأخذه به، فانه احری ان لا یتواکلوا فی خدمتک. برای هر یک از کارگزارانت کاری ویژه تعیین کن که بتوانی بازخواستش کنی که این، زمینة بیمسؤولیتی و وانهادن کارها به امید یکدیگر را، بیش از پیش میزداید. زیرا تقسیم معقول کارها و سپردن بخشی از آنها به افراد مناسب و شایسته، آثار مثبتی در اعمال مدیریت دارد: از جمله: الف. کارها به خوبی و به آسانی و به سرعت و در وقت پیشبینی شده انجام میپذیرد. ب. کارها به ویژه در امور اداری و سازمانی اگر به درستی و به دقت تقسیم شود و حوزه مأموریت و وظایف هر کس به خوبی معلوم گردد نظارت بر آن آسانتر میشود و در صورت تخلف به آسانی میتوان متخلف را بازخواست کرد. پ. تقسیم کار در یک سازمان یا مرکز آموزشی چون دانشگاه، دبیرستان و ... باید روی اصول کلی و با مطالعه کارشناسانه انجام گیرد و هر کس را به تناسب استعداد طبیعی، نوع تفکر، تخصص و تعهد باید مسئولیت داد و با اصل «توان سالاری» به سراغ کارگزار رفت؛ بسان دوخت لباس که براساس سن، قد و قواره و با رعایت اصول فنی و دوزندگی باید انجام پذیرد، نه بر حسب حدس و گمان. بدین جهت است که حضرت علی به مالک اشتر توصیه میکند: واجعل لرأس کل امر من امورک رأسا منهم لا یقهره کبیرها و لا یتشتت علیه کثیرها بر هر یک از کارهایت چنان سرپرستی بگمار که بزرگی کار بر او چیرگی نیابد و فزونی کار آشفتهاش نسازد. ج. تمدن جدید مبدأ و سرآغازی برای تقسیم کارهای فکری و اجرایی نمیشناسد جز قرون و سالیان اخیر؛ برخلاف آیین اسلام که از بدو طلوع، تقسیمبندی کارها و رعایت نظم و انضباط را از مبادی سیاست خود معرفی کرد و به پیروان خویش توصیه کرد که کارهای خود را بر مدار نظم و تقسیم سنجیده انجام دهند. 4. بلند نظری و شرح صدر شرح صدر ، صدر نشین صفات مدیرا ن وزمامداران است. تحمل بار عظیم و سنگین ناشی از اداره بخشی ازامور جامعه، نیاززیادی به حلم وحوصله دارد وسینهگشاده میطلبد و بدون آن نمیتوان مسائل جاری را به خوبی سامان داد. مدیران، چه در مدیریت کلان و چه مدیریت محدود در این مقوله باید انبیای الهی را اسوه خود قراردهند . آنان با اینکه با وحی درارتباط بودند و راهی به عالم غیب داشتند نخستین خواستهای که از خدا داشتند، شرح صدر بو د. حضرت موسی وقتی به مقام ارجمند پیامبری میرسد و مأموریت مییابد که رهبری و مدیریت جامعه را به دست گیرد از خداوند سعه صدر میخواهد : رب اشرح لی صدری * و یسرلی امری (طه : 35) پروردگارا سینهام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان. این تحفه الهی در نخستین سال های بعثت به پیامبر بزرگوار اسلام « صلی الله علیه و آله » نیز ارزانی میشود و خداوند میفرماید: الم نشرح لک صدرک * و وضعنا عنک وزرک* الذی انقض ظهرک (انشراح:1- 3) آیا سینهات را برایت گشاده نساختیم و بارت را برنداشتیم، همان که بر دوشت سنگینی میکرد؟! علامه طباطبایی در تفسیر آیات یاد شده مینویسد: مراد از شرح صدر رسول خدا ، گستردگی و وسعت نظر وی است به طوری که ظرفیت تلقی وحی را و نیز نیروی تبلیغ آن و تحمل ناملایماتی را که در این راه میبیند داشته باشد . با توجه به آنچه گذشت، عموم مسلمانان- به ویژه مد یر ان امور- با الهام از سیره پیشوایان معصوم باید به چنین زینتی آراسته باشند تا بتوانند از عهده مسئولیتی که بر دوش آنهاست برآیند؛ زیرا کسی که شرح صدر ندارد، در برابر پست و مقام خود را میبازد، گنجایش پذیرش سختیها وناملایمات را ندارد، از قدرت شورش و عصیان بر ستمگران و تسلیم در برابر حق بی بهره است و خلاصه از روحی بلند، فکری گسترده، بینشی تیز و دیدی وسیع نصیبی ندارد و سرانجام در صحنههای سیاسی- اجتماعی، بروز ناملایمات و هجوم حوادث سهمگین، او را از پا در میآورد. درباره نقش عظیم شرح صدر در همه فراز و نشیبهای زندگی همین بس که رهبران الهی در حساسترین وقت دعا، از خداوند شرح صدر درخواست میکردند، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: اکثر دعائی و دعاء الانبیاء قبلی بعرفة .... اللهم اشرح لی صدری و یسرلی امری بیشترین دعای من و پیامبران پیش از من در عرفه این است که ... خدایا! به من شرح صدر بده و کارم را آسان کن. امام علی نیز به نقش شرح صدر در صحنه مدیریت اشاره کرده، میفرماید: آلةالریاسة سعةالصدر شرح صدرلازمه ضروری ریاست است. هر چه حیطه مدیریت و مسئولیت فرد بیشتر باشد، شرح صدر و قدرت روحی بیشتری نیز لازم است تا مشکلات و ناملایمات را یکی پس از دیگری پشت سرگذارد و سازمان تحت اداره خویش را به بهترین شکل اداره کند. 5. روشمندی گرچه دریاها مایة برکتند وفواید بی شماری دارند ولی تنها کسانی میتوانند از آنها بهره گیرند که شنا و غواصی بدانند و مهارتهای لازم را بیاموزند واز لباس و ابزار وادوات خاص بهره جویند و گرنه از ره آورد دریاها محرومند چون آشنائی باروش هرکاری به منزله درب ورودی آن است و از درب ورودی باید وارد خانه شد: وأتوا البیوت من أبوابها (بقره:189) و به خانهها از دربهای آن در آیید . سیر وحرکت بدون شناخت روشها ی لازم انسان را از پیشرفت و نیل سریع به مقصد باز میدارد. امام صادق میفرماید: یا کمیل! ما من حرکة الا و انت تحتاج فیها الی معرفة ای کمیل، هر حرکتی نیازمند شناخت تو در آن (راه) است. روش در لغت به معنای قاعده و قانون، شیوه وسبک وسنت و در اصطلاح عبارت از مسیر ی است که برای تحصیل یک معرفت طی میشود .پس روشمندی عبار ت از انتخاب و اتخاذ اصول ثابت وضوابط سنجیده در امور لازم است که عمدتا متکی به تجربه است و از مهارتهای عملی به دست میآید. روش نوعی راه میان بر برای نیل به مقصود است .افرادی که با روش ثابت و روشمندانه عمل میکنند زودتر و مطمئن تر به مقصد میرسند وضایعات زمانی و سرمایه ای کمتری دارند . هرکاری که بر مبنای روش بر گرفته از تجربهها وموفقیتها انجام پذیرد تضمین بیشتری برای بهره دهی آن خواهد بود . بر این اساس، یک مدیر شایسته باید باور کند که مدیریت دارای روش خاص و جهان دارای اصل مهم «سبب و مسبب» است وهیچ کس بدون دست یابی به روشها و اسباب نمیتواند به مقصد و مقصود خود برسد و حتما باید اهداف خود را از راههای اصلی و با اسباب و اسلوبهای خاص خود دنبال کند ؛ به همین جهت قرآن کریم میفرماید: انا مکنا له فی الأرض و ءاتیناه من کل شیء سببا فأتبع سببا (کهف : 84 ) ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم، پس او از این اسباب (پیروی و استفاده) کرد. یعنی پیش از هدف، باید به روش و اسباب نیل به هدف فکر کرد وروشمندانه گام بر داشت بنا بر این، نخستین درسی که این حادثه تاریخی به ما میآموزد، این است که در جهان هیچ کاری بدون توسل به اسباب، امکان تحقق ندارد، لذا خدا برای پیشرفت کار ذو القرنین" اسباب" پیشرفت و پیروزی را به او داد (و آتیناه من کل شیء سببا) و او هم بخوبی از این اسباب بهره گرفت (فاتبع سببا). بنا بر این، آنها که انتظار دارند بدون تهیه اسباب لازم به پیروزی برسند بجایی نخواهند رسید. 6. خدا محوری اسلام برخلاف فرهنگ غربی، انسان را موجود مادی صرف وبی نیاز از معنویت نمیداند و همچنین معنویت را فرع و روبنای زندگی نمیشناسد و انسان محوری را جایگزین خدا محوری نمیکند وبر همه ارزشهای الهی و آسما نی خط بطلان نمیکشد، بلکه بیش ازهر امری به توحید مداری و خدا باوری توصیه میکند، معنویت را زیربنای اندیشه و عمل و زندگی فردی و اجتماعی را تنها با حضور خدا قابل تفسیر میداند و قیام و قعود افراد و جوامع را با نظارت الهی به رسمیت میشناسد: قل إنما أعظکم بواحدة أن تقوموا لله مثنی وفرادی (سبا: 46) ای پیامبر بگو شما را به پندی یگانه نصیحت میکنم: برای خدا بهتنهایی یا باهم به پا خیزید. خدا محوری در مدیریت تنها بدین معنا نیست که در کارهای خود به خدا توکل کند وبه یگانگی او معتقد شود وهنگام شروع به کار، « بسم الله » بگوید بلکه به این معنا است که در مقام اندیشه ،مشاوره و عمل ودرهمه تصمیم گیریها- چه نسبت به امور مالی وجه نسبت به نیروهای زیر مجموعه خود، خدارا حاضر وبرهمه امور ناظر بداند ورضایت او را بر رضایت خویشتن و دیگران مقدم بدارد ومهمتر از همه مدیریت خود را شعبه ای از مدیریت خداوند و در طول تدبیر او بداند و این حقیقت را باور نماید که تدبیر همه امور جهان از سوی خدای متعال انجام میگیرد : یدبر الأمر من السماء إلی الأرض ( سجده : 5 ) امور این جهان از آسمان تا زمین را تدبیر میکند . و انسانها نیزهمانند ملائکه در طول تدبیر خدایند : ... فالمدبرات أمرا (نازعات : 5) وقسم به فرشتگانی که امور را تدبیر میکنند. از دیگر ابعاد خدا محور بودن مدیریت انسان این است که از تدبیر خداوند درس بیاموزد. مثلا خداوند در ربوبیت و مدیریت خود هیچگاه بر کسی منت نمیگذارد و یا کسی را به جهت تخلف و خطا فوری استیضاح نمیکند. اسرار همه بندگان را – هرچند بد – فاش نمیکند و رسوایش نمیسازد. یک مدیر مکتبی و خدا مدار نیز باید چنین باشد . افزون بر آنها هیچ مدیری نبایدخودرا یک فرد ممتاز ودارای خصائص فوق العاده بداند و متوجه باشد که انسان هر قدر قوی و نیرومند و صاحب قدرت شود و از عهده انجام کارهای بزرگ برآید باز هرگز نباید بخود ببالد و مغرور گردد بلکه باید همچنان به خدا تکیه کند و قدرت فکری و فیزیکی خودرا متکی به قدرت خدای قادر بداند، این همان درسی است که ذو القرنین به همگان تعلیم میدهد. او در همه جا به قدرت پروردگار تکیه میکرد و بعد از اتمام سد نیز گفت «هذا رحمة من ربی» این از رحمت پرودگار من است و به هنگامی که پیشنهاد کمک مالی به او میکنند میگوید: «ما مکنی فیه ربی خیر» چیزی که خدا در اختیار من قرار داده، بهتر است. بر خلاف مدیریت آمیخته به کبر وغرور و خود خواهی قارونی که همه لیاقتها وشایستگیها واداره امور مالی را وامدار استعداد خودش میداندو میگوید: إنما أوتیته علی علم عندی (قصص : 78) این اموال را به مدد علمی که داشتم به دست آوردهام. سرانجام این نخوت در وی و بینش مادی، سبب شکست محتوم و نابودی او گردید. فخسفنا به وبداره الأرض (قصص : 81) آنگاه ما او و خانه اش را در زمین فرو بردیم. نتیجهگیری مدیریت مولود فطرت وهمزاد انسان است، نه مولود غرب وقرن نوزدهم .وهر کسی به نوبه خود میتواند مدیر شایسته ای باشد. تنها مدیری میتواند موفق باشد که اصول مدیریت را رعایت کند ونباید به بهانه تجربه زیاد دچار غرور شود واصول اولیه آن را نادیده بگیرد . رعایت نظم وانضباط نشانه موفقیت یک مد یراست وبی نظمی دور نمایی از شکست محتوم او. تصمیم قطعی در اجرای برنامهها باید پس از مشا وره وبهره جویی از افکار وتجارب دیگران باشد . آنکه مسئولیتی را میپذیرد باید سعه صدر بیابد و برای شنیدن نقدهای مرد م صبورو نسبت به آنها مهربان و دلسوز باشد. مدیر شایسته کسی است که خدا محوری را اصل ثابت مدیریتش قرار دهد وآن را در طول و استمرار تدبیر خدا بداند واز منت گذاری وافشاگری و تنبیه شتابزده بپرهیزد.
خلاصه ماشینی:"به همین جهت قرآن کریم همه مردم را به مطالعه و نگاه مکرر به نظام احسن فرا میخواند تا هم به خالق آن بیند یشند و هم درس نظم و انضباط بیاموزند: الذی خلق سبع سماوات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور (ملک:3) همان کسی که هفت آسمان را بر روی یکدیگر آفرید، در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبی نمیبینی، بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده میکنی؟ افزون بر آن ، کتاب تشریع هم ، افراد بشر را به نظم وانضباط فرا میخواند و رعایت آن را ازآثارایمان میشمارد در حدی که هشدار میدهد که درهر حال به ویژه در امور جمعی و گروهی بر پایه نظام ثابت عمل کنند و بدون عذر موجه و مقبول، مجموعه مربوطه و صحنه کار را ترک نگویند ودر مقام ضرورت ، از مدیر ومسئول مستقیم خود اجازه بگیرند: إنما المؤمنون الذین ءامنوا بالله و رسوله و إذا کانوا معه علی أمر جامع لم یذهبوا حتی یستذنوه إن الذین یستذنونک أولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله فإذا استذنوک لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم الله إن الله غفور رحیم(نور :62 ) مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند و هنگامی که در کار مهمی با او باشند، جایی نمیروند تا اینکه اجازه بگیرند ."
- دریافت فایل ارجاع :
- (پژوهیار, , , )
تحتاج دخول لعرض محتوى المقالة. إذا لم تكن عضوًا ، فتابع من الجزء الاشتراک.
إن كنت لا تقدر علی شراء الاشتراك عبرPayPal أو بطاقة VISA، الرجاء ارسال رقم هاتفك المحمول إلی مدير الموقع عبر
webmaster@noormags.com
.
You need Sign in to view the content of the article. If you are not a member, proceed from part Sign up.
If you fail to purchase subscription via PayPal or VISA Card, please send your mobile number to the Website Administrator via
webmaster@noormags.com
.