چکیده:
از نظر نویسنده دانشجویان تاریخ، نسبت به تاریخ اندیشه و متفکران غربی
بیاطلاعند؛ چرا که یا از خواندن متون فلسفی گریزانند و یا با زبانهای لاتین آشنایی
ندارند. از اینرو ایشان بر آن شدهاند تا با طرح اندیشههای مطرح شده در
غرب، امکان مقایسهی اصول و مبانی آن را برای دانشجویان تاریخ فراهم آورند.
ایشان در کتاب آموزشی که بدین منظور نوشتهاند، مکاتب تاریخنگاری در غرب را از
رنسانس تا عصر جهانیسازی مورد بررسی قرار داده و در هر مکتب به اصول نظری،
دستاوردها، کاستیها و نمایندگان برجستهی آن پرداختهاند.
ویژگی عمدهی این مجموعه، سادگی، شمول و اختصار آن است و با توجه به
آموزشی بودن آن، فاقد ارجاعات است. نویسنده در پایان فهرستی بیش از پنجاه اثر
لاتین به عنوان منابع خود ذکر کرده است. نوشتهی حاضر فصلی از کتاب مورد نظر
میباشد که در آن به مکتب انسانگرا (در سدهی 15 و 16 میلادی) و مکتب
خردگرا (در سده 18 میلادی) اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
"آنها نمیخواستند دنیای گذشته را بازسازی کنند بلکه به دنبال گفتوگو با آن بودند چون از نظرشان، دورهی باستان رمز آزادی اندیشه و حکمت بود؛ چرا که در آن دوره هیچ گونه بدبینی یا خوشبینی، نسبت به بشر وجود نداشت و انسان شوم نبود.
مورخ انسانگرا بر این باور بود که تنها انسان تغییر میکند و جمادات و حیوانها متحول نمیشوند، از اینرو تنها به آثاری میپرداخت که از انسان عاقل و آگاه بر جای مانده بود؛ اما چنانچه با آثاری مواجه میشد، که چیزی بر آن حک نشده بود یا امری، حاکی از قصد بشر در آن نمییافت، بدان اهمیت نداده و آن را به آثار انسان ما قبل تاریخ، نسبت میداد.
علم تاریخ برای مورخ انسانگرا از ادبیات جدا نبود، از اینرو به حساب روش، اهمیت فراوانی به بلاغت متن داد و با اشتیاق فراوان، مشغول بررسی ادیب ـ مورخان دورهی باستان هم چون تاسیت (1) و پلوتارک (2) یا سیسرون (3) گردید و در نتیجه مورخان دیگر عهد باستان همچون پولیب (4) و توسیدید (5) در مرحلهی بعدی توجه مورخ قرار گرفتند.
به همین جهت آنها باور داشتند که سواد و علم باید در میان تودهی مردم گسترش یابد و به همین دلیل از سال 1752 تا 1772 بیست و هشت جلد دائرةالمعارف منتشر شد و در این کار بزرگ از همهی معارف عصر از ساخت سوزن تا ساخت توپ، بحث شده بود.
مورخ خردگرا به سنت دیگری که از دورهی رنسانس، رایج شده بود انتقاد داشت؛ حالتی از شگفتی و حیرت کورکورانه که نسبت به اندیشمندان، هنرمندان و ادبای یونانی و رومی به وجود آمده بود، مانعی برای اندیشهی پیشرفت به شمار میآمد."