چکیده:
انسان شناسی عرفانی یکی از عالی ترین و عمیق ترین مباحث علمی و معرفتی در عالم دین
و دانش الهی و بشری می باشد و نقش عرفای الهی در این زمینه بسیار مهم و کارآمد است.
یکی از مهم ترین حکیمان و عارفان مکتب تلفیق که بحق در زمینه حقیقه الحقایق و انسان
حقیقی و انسان کامل قلم زده است و باتوجه به آرای حکمای مشاء و اشراق ، عرفان سیستم
جبر تعادلی را در منظومه فکر عرفانی خویش ترسیم کرده و زمینه تفکرات تلفیقی و
تطبیقی را حتی برای ملاصدرا آماده نموده است، صائن الدین ابن ترکه می باشد که در
کتاب شریف تمهیدالقواعد در دو بخش اساسی:
1- توحید شناسی یا هستی شناسی عرفانی ؛ 2- انسانشناسی؛ نظرات دقیق و لطیفی را
ارائه نموده است، و مخصوصا در باب انسان شناسی و انسان کامل و سلوک نظری و عملی آن
با قوت بالایی به
نتایج مفیدی دست یافته و هدایت و کرامت انسان الهی را که نقطه عطفی در ادیان الهی و
عرفان محی الدینی است، معین نموده است.
در این مقاله باتوجه به آرای توحیدی و انسان شناسانه وی و تأثر ابن ترکه از ابن
عربی و قونوی و ... در ترسیم انسان شناسی عرفانی و نقش مهم آن در حفظ حریت انسان و
کرامت بشر و ایجاد جامعه توحیدی و طالب عرفان فطری و الهی سعی شده است و نقش عرفان
حقیقی به عنوان باطن وحی الهی و اسلامی و سیمای انسان کامل و با ولایت،انسانی که
صاحب خلافت الهی جهت ایجاد و
رابطه مسایل توحیدی با شناخت انسان در عرفان ابن ترکه و ابن عربی
توسعه ایمان و معرفت و عبودیت و عدالت می باشد به تصویر کشیده شده و تاحدودی عرفان
مثبت از عرفان منفی به تفکیک درآمده است . در نهایت روح عرفان حقیقی و اسلامی که
روح سلم و صلح و وحدت جهانی و انسانی است به صورت نتیجه درآمده است.
خلاصه ماشینی:
"بیان عوالم کلیه و حضرات خمس الهیه جمیع ارباب معرفت از حکمای محققین و عرفای شامخین،معتقدند که از حق واحد من جمیع الجهات، جر واحد صارد نشود؛ ولی آن واحد صادر از حق، به اعتبار جامعیت وجودی مکتسب از حق، کامل ترین موجودات استعقل کلی و نزد عرفا وجود منبسط بر هیا کل ماهیات است و ارتباط حق با جزئیات و وجود عالم بعد از عدم، با نسبت و اضافاتی ملازم است که از ارتباط اسمای حق با اشیا حاصل می آید.
انسان به اعتبار روح و عقل که از لطایف سبعه انسانی و از مراتب وجودی انسان کامل است، کتابی عقلی است که ام الکتاب نام دارد؛ چون جمیع کتاب های الهی در این کتاب تکوینی به وجود عقلی و جمعی و قرآنی موجودند.
اهل الله معتقدند که انسان مظهر اسم اعظم است و اسم الله است، و اول تعین و مفاض از حق را این اسم می داند و مقام خلافت انسان کامل را به اعتبار مظهریت نسبت به جمیع اسما، یعنی اسم اعظم می داند.
بعد از آن که اعیان ثابته ممکنات، از تجلی حقیقت انسان کامل در مقام علم و حضرت و احدیت ظهور پیدا نماید، قهرا منشا ظهور و علت بروز و تحقق خارجی اعیان، حقیقت محمدیه خواهد بود، و اسم اعظم و الله، از باب اتحاد ظاهر و مظهر، از عین ثابت انسان کامل، متجلی در جمیع موجودات می شود."