چکیده:
علوم انسانی عهده دار پژوهش و کاوش در احوال درونی، حیات معنوی، اجتماعی و رفتاری انسان به عنوان فاعل شناسایی است. هدف این علوم فهم، ادراک و تفاهم و روش آن تفسیر است. علوم انسانی بر مبنای نوع نگاه به حقیقت انسان و موقعیت وی در هستی تبیین می شود. بدین سبب می توان آن را علومی راهبردی و تمدن ساز نامید. به دلیل نقش این علوم، بررسی جایگاه آن در برنامه درسی به عنوان محور فعالیت های تربیتی، سازنده و راهگشا خواهد بود. هدف این مقاله، بررسی برنامه درسی و جایگاه علوم انسانی در آن، با روش تحلیل محتوا در نظام تعلیم و تربیت اسلامی و اگزیستنسیالیستی، با رویکردی تطبیقی بوده است. ضمن پژوهش به بحث درباره مبانی هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی هر دودیدگاه پرداخته شد. به لحاظ انسجام در امر پژوهش، بعد از مطالعه مبانی فلسفی هردو نظام، از رویکرد اسلامی، استاد مرتضی مطهری (1358ـ1298) و از رویکرد اگزیستنسیالیسم، کارل یاسپرس (1883-1969) به عنوان نمایندگان این دو نحله برگزیده شدند و آرای این دو فیلسوف مورد بررسی قرار گرفت. سپس اهداف، فرایندها و رویکردهای یاددهی_ یادگیری، از نظر فعالیت های معلم و شاگرد بررسی گردید. براساس یافته های پژوهش، هردو رویکرد با دیدگاه های متفاوت با تاکید بر جایگاه انسان، او را موجودی آزاد، آگاه و مسئول دانسته اند که به صورت بالقوه در دنیا و در ارتباط با طبیعت و دیگران قرار دارد و در یک فرایند زمانی خود را می سازد. اگزیستنسیالیسم با تقدم وجود بر ماهیت و تاکید بر خودشکوفایی انسان، او را موجودی به خود وانهاده معرفی می نماید، که مسئول تشخص فردی و تعالی وجودی خویش است. از سوی دیگر، در تربیت اسلامی با تاکید بر تثبیت توحید حضوری، انسان را «حی متاله»، با فطرتی کمال جو معرفی می نماید که گنجایش ظهور اسما و صفات خداوندی را دارد. لذا پژوهش پس از بررسی هردو مکتب، دلالت های متناسب با دیدگاه اسلامی در جهت تبیین برنامه درسی اسلامی را به دور از درآمیختگی با رویکرد اگزیستنسیالیستی استخراج نموده است.
Humanities is responsible for research human's internal conditions، his spiritual، social and behavioral life as a subject. The purpose of this science is to understand and comprehend and its method is interpretation. The explication of humanities depends on our perspective regarding human and his position in the universe. Therefore it may be called a guiding and civilizing science. Thus، due to its role، it is significant to investigate its position in the curriculum as the center of educational activities. The purpose of this article is to investigate the position of humanities in the curriculum in the existential and Islamic mechanism of training and education، with a comparative approach. The method of this investigation is to analyze the content. In this research the ontological، anthropological، epistemological and axiological bases of the two perspectives are discussed as well. After studying the philosophical bases of the two systems، two representatives from each view are chosen، to make the article coherent: the Martyred Motahhari from the Islamic approach and Karl Jaspers from the existential approach; and the perspectives of the two philosophers are investigated. Then the purpose، mechanism and approaches of teaching and learning regarding the activities of the teacher and the student، are investigated.
خلاصه ماشینی:
"هدف این مقاله،بررسی برنامۀ درسی و جایگاه علوم انسانی در آن،با روش تحلیل محتوا در نظام تعلیم و تربیت اسلامی و اگزیستنسیالیستی،با رویکردی تطبیقی بوده است.
همچنین علم الهدی(1381)در پژوهش دیگری با عنوان«تبیین تعلیم و تربیت اسلامی و دلالتهای آن برای برنامه درسی»،به توصیف مشخصی از تعلیم و تربیت اسلامی و ماهیت آن شامل مبانی،عناصر اصلی،خطوط کلی،ویژگیها،دلالتها و امتیازهای آن از دیگر انواع تعلیم و تربیت پرداخته است؛لیکن تبیین جایگاه علوم انسانی در برنامه درسی اسلامی،از این منظر میتواند گرهگشای مسائل پیش رو در تمدنسازی دینی باشد.
این علوم نیز با پذیرش انسان به عنوان موجودی نامتعین و مختار و به خود وانهاده تعریف میشود که با پرهیز از ارزشگذاری از پیش تعیین شده در مورد غایت انسان و تعریف انسان مطلوب تنها به علل فاعلی توجه دارد.
مظاهر و ابعاد تقرب به خداوند را در سه طبقه جای میدهند که عبارتند از:خودشناسی و حرکت انسان به سوی کمال؛ خدمت به خلق و برخورد مسئولانه با جهان طبیعت،که این هدفهای زمینهساز را در چهار طبقه،یعنی تعلیم و تربیت فرد دربارۀ مبدأ آفرینش؛تعلیم و تربیت فرد در مورد خویشتن؛تعلیم و تربیت فرد که با جامعه بشری مرتبط است و تعلیم و تربیت فرد که با عالم طبیعت ارتباط دارد،قرار میگیرد(شکوهی،1387،ص 2-48).
بنابراین مسیر شناخت انسان از جهانبینی الهی به هستیشناسی و از هستیشناسی به انسانشناسی منتهی میشود و این شناخت،اصل موضوعی و پیشفرض همه علوم انسانی قرار میگیرد که تلاش دارد مرزهای علوم فیزیکی و متافیزیکی را نه از نظر روشهای تحقیق یا ساختار مفهومی،بلکه از نظر وحدت موضوعی بردارد و آمیختگی همه دانشهای حضوری و حصولی را به نحو مؤثر به متربیان خود انتقال دهد."