چکیده:
وحیانی بودن الفاظ قرآن از جمله مباحثی است که بحث و گفتگو پیرامون آن از سدههای نخست اسلامی در میان اندیشمندان دینی رواج یافته و دیدگاههای متفاوتی دربارة آن اظهار شده است.نوشته حاضر ابتدا به بیان پنج فرض ممکن در این مسأله پرداته و سپس با طرح دو دیدگاه اصلی در موضوع بحث، ادلة موجود هر کدام را تبیین کرده است.مجموعه دلیلهای اقامه شده برای دیدگاه اول که علاوه بر وحیانی بودن معارف قرآن، به وحیانی بودن الفاظ آن نیز اعتقاد دارد، به خوبی از عهدة اثبات این دیدگاه برآمده و آن را از هرگونه چالش جدی از ناحیة دیدگاههای دیگر دور کرده است اما دیدگاه دوم که مفاهیم بلند قرآن را از ناحیة خداوند و الفاظ و ساختار ترکیبی جملات آن را از شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میداند از پشتوانة برهان و دلیل قابل قبول برخوردار نیست لذا میتوان بر آن تکیه کرد و در مسأله مورد بحث آن را به دیدة قبول تلقی نمود.
خلاصه ماشینی:
"زرکش در این باب سه دیدگاه ذیل را که منطبق بر همان سه فرض است، ذکر کرده است: دیدگاه اول: معانی و معارف بلند قرآن در قالب همین الفاظ و جملات از ناحیة خداوند نازل شده و جبرئیل و پیامبر(ص) تنها واسطة در ابلاغ پیام الهی به انسانها بودهاند.
معانی و الفاظ، هر دو از خداوند باشد دیدگاه غالب میان مسلمانان تاکنون بر این اصل استوار بوده است که قرآن با همة معارف بلند و محتوای آسمانی خود در قالب واژهها، جملهها و ترکیبهای موجود بر پیامبر گرامی اسلام(ص) نازل شده و پیامبر نیز بعنوان واسطه میان خالق و مخلوق این پیام الهی را دریافت و بدون ذرهای کاستی و فزونی به انسانها کرده است.
(قیامت: 18 ـ 17) ترتیل، قرائت، القاء قول، همگی به الفاظ و عبارات مربوط میباشد و هیچ نسبتی میان آنها و محتوای سخن نیست با مطالعه و دقت در آیات بالا و آیات دیگری که به معرفی و چگونگی نزول وحی بر پیامبر پرداختهاند، تردید نمیماند که الفاظ و ساختار ظاهری متن قرآن و اسلوب کلامی آن نیز همانند محتوای بلند و معارف درخشان آن نیز از سوی خداوند بزرگ بر سفیر وحی نازل شده و نقشی فرشتة وحی و پیامبر(ص) در این عرصه تنها نقش واسطه دریافت بوده است.
دیدگاه دوم بر این باور است که آنچه از ناحیة خداست تنها معارف و مضامین قرآن است که آگاهی و شناخت آدمی نسبت به آنها بدون وحی ممکن نبوده لیکن پوشاندن الفاظ و عبارات بر وجود آن معارف توسط شخص پیامبر صورت گرفته است."