"امن تذکر جیران بذی سلم مزجت دمعا جری من مقله بدم «آیا از یاد کرد همسایگان ذی سلم است که اشک جاری شده از چشم را به خون آمیختهای؟» و هاتف نیز قصیده خود را چنین آغاز میکند: نادمت اهل الحمی یوما بذی سلم فارقتهم و ندیمی بعدهم ندمی هاتف گویی همواره و بیوقفه قصیدهء بوصیری را در پیشروی داشته و جای جای در اشعار خود،از وی بهره و یاری گرفته است."