خلاصه ماشینی:
"آنچه که با طرز تحقیقات وتفکرات مشاهده میشود اینست که پدیده حیات ومراحل رشد آندر پهنه طبیعت با قطع نظر از بروز ابتدائی حاتدر کره زمین(که خود داستانی جدا داد)حرکتاز حیات بسیط رو به مرکب و از ساده رو به پیچیدهانجام میگیرد و از تأثر انفعالی به فعالیت خودگردانو سازنده انجام میگیرد و دانشمندان زیستشناسیزنجیرهای از رویدادها را که پشت سر هم بوجودمیآیند مورد توجه قرار میدهند ولی آیا این حرکترا میتوان تکامل به معنای واقعی آنکه نیاز بهآگاهی و هدفگیری دارد نامید؟و آیا این تکاملبآنگونه در ذرات خود اشیا وجود دارد که مرحلهبعدی بتواند ابزار مفسر مرحله قبلی بوده باشد.
مطلبدیگر که قطعا فیلسوف با دید کلیتر و فراگیرتر آنرا باید مورد تحقیق قرار بدهد،این است که اگرچنین فرض کنیم که ما نتوانیم زیربناهای حرکت وتحول نوعی و شخصی مواد را به پدیده حیاتبفهمیم،ولی جریان از بسیط به مرکب،از ساده بهپیچیده،از تاثیرات انفعالی به فععالیتهای خودگردانو سازنده(کیفیتهای جدید)را مشاهده نمودیم،آیاباز میتوانیم،با مفهوم بسیار عمومی،تکامل پاسخ آنزیربناهای حرکت و تحول نوعی و شخصی رابدهیم؟بنظر میرسد اعتقاد به اینکه مفهوم بسیارعمومی تکامل پاسخگوی ان زیربناها است،شبیه بهاین است که مفهوم عام علیت،شناخت همه نهادها وسطوح اولیه موجودات جهان و طبیعت را برای ماقابل فهم و شناخت بسازد!در صورتیکه هرگز چنیننیست،زیرا فهمیدن این حقیقت که این رویداد(معلول)از آن رویداد(علت)است،هرگز ما رابا واقعیت و ابعاد آن دو نوع رویداد(علت و معلول)در ارتباط تام و قطعی قرار نمیدهد."