خلاصه ماشینی:
"اگر خویشتنداری لازمۀ رفتار درست در حیات بشری است،لااقل آنان که از مواهب ضروری درک و فهم و دانش واقعی برخوردارند باید این من معتقدم که در روزگار ما دقیقا هنگامی که سکولاریزاسیون درحال نیل به قوام و ثباتی بیسابقه است بررسی انتقادی آن آغاز میگردد&%02210FMNG022G% خویشتنداری عقلی را در دیدگاههای خود نسبت به جبههای که درگیر و دار کشمکش تاریخی کنونی به مثابۀ جبهۀ خویش برگزیدهاند،اعمال کنند.
موضوع بحث فعلی ما، یعنی سکولاریزاسیون،میتواند اینگونه مطرح شود که «چرا عصر ما دیدگاههایی اینچنین دارد؟»اما اگر من دیدگاههایمان را از حیث تاریخی قابل درک نمایم اعتقاد میشائبۀ ما به حقانیت این دیدگاهها چه میشود؟و اگر بر طبق فلسفۀ هگل حقیقت جز در صورت مواضع تاریخی که از پس هم میآیند واقعی نیست من حقیقت را از بنیان به نسبیتهای تاریخی تحویل کنم، آنگاه وقتی دیدگاههای خود،از جمله همین نسبیتانگاری تاریخی را درست میدانم،مقصودم چه میتواند باشد؟حقیقتا به راحتی میتوان نشان داد که چگونه نسبیگرایی تاریخی با الگوی فکری عصر جدید همخوانی دارد؛یعنی به راحتی میتوان آن را در قالب نسبیگرایی تاریخی تفسیر و معنی کرد.
این نکته را به زبان متعارف مسیحیت اینگونه میتوان بیان کرد:خدایی که مسیحیان&%02212FMNG022G% سکولاریزاسیون ما را وادار میکند که به تفسیر جدیدی از اعتقاد مسیحی مبادرت ورزیم این تفسیر جدید قرنها وجود داشته است اما به هیچ وجه کامل نیست «پدر ما میخوانند بر خدایان طبیعت غلبه کرده است؛ بنابراین،انسان به عنوان فرزند خدا بر طبیعت چیره شده است."