خلاصه ماشینی:
"قاعدتا باید بیشتر این معنی را در غرب حسکرده باشید که کسانی بیآنکه راجع به حقیقت شرق وغرب فکر کنند،به یک نوع امتیاز نژادی و یا امتیازبیولوژیک میان اقوام قائلند و این رأی براساس و سستیاست؛زیرا اگر سر عظمت و انحطاط اقوام در نژاد وقومیت آنها بود،میبایست یونانیان همشه سوفکل وافلاطون و اوری پیدس و ارسطو و بقراط و امثال اینهامیداشتند و حال آنکه وقتی این بزرگان رفتند کانون علماز یونان به جاهای دیگر و من جمله به ایران منتقل شد.
ما دربارۀماهیت و تعریف شرق و غرب تا حدودی صحبت کردیمولی من فکر میکنم که نظر دکتر این باشد که مسئله شرقو غرب در جهان کنونی چه معنایی دارد؟با توجه به تقابلو تعارضی که میان تمدن شرق و غرب به وجود آمدهاست،این دو تعبیر چه معنایی پیدا میکند؟نظرتان در اینخصوص چیست؟ دکتر اعوانی:در حال حاضر مسئله ما تقابل با غرباست.
دکتر توکل:من نمیخواهم بحث ادبیات یاتکنولوژیکی بکنم و در این مثالها ادبیات و تکنولوژی آنهارا با عرفان خود مقایسه کنم؛بلکه میخواهم بگویم که باتقسیمبندی جغرافیایی کنونی نمیتوانیم یونان را شرق بهحساب آوریم و یا غرب حتی اگر قرار باشد تقسیمبندیجغرافیایی قدیمی را هم بگیریم،آیا تمدن و طرز تفکرچینین و تائوئیسم و به خصوص تفکر هندوئیسم یکتفکر الزاما ترانسندنتال )latnednecsnarT( یا اشراقیاست.
حال اجازه دهید سؤال را به نحو دیگری مطرح کنیم:اگر انقطاع وحی نشده بود و قرار بود پیامبری جدید برروی زمین بیاید آیا مجددا از شرق ظهور میکرد یا غرب؟جایگاه پیامبر عقل و محصول آن علم با همۀ کاستیهایشدر هدایت انسان کجاست؟به نظر من شرقی باید در درونخویش کنکاش کند و با مراجعه به گذشتۀ خویشراه حلهایی را بیابد و همراه با آن نحوۀ تسلط غرب بر زمینرا فرا بگیرد."