خلاصه ماشینی:
"پس هر کس مطابق هدف و منظوری که دارد قالب شعرش را انتخاب میکند و طبیعی است که وقتی کسی در قالب خاصی زیاد کار کند، در آن به مهارت میرسد ولی در شیوههای دیگر درخششی نخواهد داشت، مثلا این غزل منسوب به فردوسی که میگوید:شبی در برت گر برآسودمیسر فخر بر آسمان سودمیقلم در کف تیر بشکستمیکلاه از سر ماه بربودمیجمال تو گر ز آنکه من دارمیبه جای تو گر ز آنکه من بودمیبه بیچارگان رحمت آوردمیبه دلدادگان بر ببخشودمیهرگز به پای سخن سعدی نمیرسد، که میگوید:در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخنمن خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود*ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبحبر آفتاب که امشب خوشست با قمرمحتی حافظ هم گاهی دنبال غزلهای سعدی میرود:ز گریه مردم چشمم نشسته در خون استببین که در طلبت حال مردمان چون استو سعدی میگوید:زمن مپرس که از دست او دلم چون استاز او بپرس که انگشتهاش در خون استظاهرا بیت اول حافظ زیباتر از سعدی است ولی بعد سعدی میگوید:خیال روی کسی در سر است هر کس رامرا خیال کسی کز خیال بیرون استدکتر رستگار:جناب عالی که سالها در دانشگاه شیراز تدریس داستان نویسی و فنون آن را بر عهده داشتهاید، ممکن است با توجه به تسلطی که بر ادبیات فارسی و عرب دارید، و نیز آشنایی با ادب فرانسه و تا حدودی انگلیسی، آثار دورههای کلاسیسیسم و رمانتیسم را در اروپا با آثار جاودانه ادبیات منظوم و منثور کشورمان بسنجید و تفاوتهای عمده قصهنویسی ایرانی را با داستان نویسی بلند و کوتاه فرنگیان بیان بفرمایید؟دکتر مژده:عرض کنم تا جایی که دیدهها و شنیدههای من نشان میدهد، ظاهرا بزرگان ما برای قصه اهمیت زیادی قائل نبودهاند ولی از آن برای بیان مفاهیم و معانی خیلی استفاده کردهاند مثلا مولانا اغلب مسائل را با زیبایی تام و تمام در قالب قصهها و تمثیلات بیان میکند، اما در روزگار ما این طور به نظر میرسد که ما از نظر داستانسرایی از کشورهای غربی عقبتر هستیم، ببینید آنها چقدر رمان دارند و هر کتابشان هم چقدر در ادبیات کشورشان تأثیر گذاشته است، مثلا ژرژساند نویسنده شهیر فرانسوی درباره کتاب کمدی انسانی بالزاک میگوید:«هر یک از کتابهای بالزاک، برگی از کمدی انسانی است که در واقع با هم مرتبط هستند."