خلاصه ماشینی:
"ادبیات فارسی از نظر ظرفیتهایدراماتیک در شمار منابع لایزال جهتدستمایههای نمایشی تئاتر معاصر مامیتواند بود،گاه و بیگاه دستاندرکارانبنابر ذوق و سلیقۀ خود بسمت یکی ازاین ارزشهای ادبی و فرهنگی میرودهنوز پژوهشی اساسی در این زمینه و یااجرائی که بتواند بعنوان معیار و الگوئیواقعی و تثبیت شده برای راههای نمایشیکردن شعر و ادب فارسی باشد در دستنداریم،حکایات بسیاری درست است اززبان حیوانات به نظم و یا به نثر که باارائه مفاهیمی عمیق دربرگیرندۀ ابعادآموزشی وسیعی نیز هستند.
گاه اینآموزش دربرگیرنده مباحثی ساده و بدیهیاست و گاه نیز مسائل پیچیدۀ حیات واجتماع مدنظر نویسنده و یا کارگرداناست،منتهی همهی اینها با الگو ونشانههای ساده بازگو میشود بنابراینشعر مولانا:{Sچون سروکار تو با کودکفتاد#پس زبان کودکی باید گشادS}نمایش در پوست گربه برگرفتهایستاز منظومۀ موش و گربه اثر معروف خواجهنظامالدین عبید الله زاکانی متوفی بسال722 هجری.
بنظر میرسد حکیمی در بصحنه بردننمایش کمی دچار شتابزدگی شده و فرصت(به تصویر صفحه مراجعه شود)آنرا نیافته است که به هر یک از شخصیتهای نمایش،هویتی از خور نامشانبدست دهد در نتیجه موش فیلسوف،موش باهوش،موش ترسو،موش نترس اسامیهستند که بار نامشان را بهمراه نمیکشندبلکه به تیپهایی در نهایت ختم میشوند."