خلاصه ماشینی:
"نمونههایی از این دسته شعرهای حافظ اینها هستند:4 از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما زدیده چه گویم چهارود * تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش * ای جوان سرو قد گویی بزن پیش از آن کز قامتت چوگان کنند * شهرهء شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکنی فرهادم * قد تو تا بشد از جویبار دیدهء من به جای سرو جز آب روان نمیبینم نشان موی میانش که دل درو بستم ز من مپرس که خود در میان نمیبینم و یا بیتهایی مانند این بیتها که بخصوص از نظر به اصطلاح نازککاری شاید از نخستین سرمشقهای سبک هندی باشد: نقطهء خال تو بر لوح بصر نتوان زد مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم * چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است آن قدر هست که این نسخه سقیم افتاده است * خواهم از زلف بتان نافهگشایی کردن فکر دورست همانا که خطا میبینم * در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت با دل زخمکش و دیدهء گریان بروم * آه کز طعنهء بدخوان ندیدم رویت نیست چون آینهام روی از آهن چه کنم * از خطا گفتم شبی موی ترا مشک ختن میزند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز * پرتوی روی تو تا در خلوتم دید آفتاب میرود چون سایه هر دم بر لب بامم هنوز * تا بر دلش از غصه غباری ننشیند ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش * تا بود نسخه عطری دل سودا زده را از خط غالیهسای تو سوادی طلبیم * چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر ترک مست است مگر میل کبابی دارد * دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن ابروی کماندارت میبرد به پیشانی * واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست * دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت از دیدهام که دم به دمش کار شست و شوست * شربت قند و گلال از لب یارم فرمود نرگس او که طبیب دل بیمار من است در واقع در شعرهای حافظ غزلهایی است که مگر یکی دو بیت از هر کدام-و این استثناها دشواریهایی درنقد شعر حافظ پدید میآورند که پس از این به آن اشارهای خواهیم کرد تمام بیتهای دیگر همین«صنعت بسیار در عبارت کردنها»ی کلیشهای است."