چکیده:
در این مقاله تلاش گردیده، تاثیر اندیشه های اومانیستی در حقوق کیفری به نحو اجمالی مورد بررسی قرا گیرد.
اندیشه اومانیستی یک اندیشه ی انسان محور و مادی غربی است که نهضت های اجتماعی متعددی را به وجود آورده است. دغدغه و سوال تحقیق این است که آیا این ایده و نهضت های فکری و اجتماعی ناشی از این ایده تا چه حد در حقوق کیفری تاثیرگذارده اند؟ در این نوشتار سعی می شود به این سوال و سوالات مشابه پاسخ داده شود.
خلاصه ماشینی:
"ه-تاثیر اومانیسم بر عرصههای حیات اجتماعی ایده اومانیسم منجر به وجود آمدن مکاتب بشر انگارانه متعددی شده است که میتوان به کمونیسم(که در آن اومانیسم میتواند بیگانگی انسان از خویش را که محصول مالکیت خصوصی و جامعهسرمایهداری است منسوخ نماید)،پراگماتیسم(انسان محور همهچیز)،پرسونالیسم(مکتب اصالت&%01719FOGG017G% روح که قابلیت انسان را برای اندیشیدن به حقایق ابدی برای وارد شدن به ارتباطی با واقعیت متعالیاثبات میکند)و اگزیستانسیالیسم(که برای هیچ عالم دیگری جز عالم انسانی یعنی عالم ذهنیت،اصالت قائل نیست)اشاره نمود.
در مکتب حقوق فردی،اشخاص از نظر حقوقی در برابر هم مستقل و آزادند و چون گاهی منافع آنهاباهم در جامعه تعارض پیدا میکند و از طرفی چون وظیفهی حقوق این است که همزیستی افراد راتنظیم کند لذا طبق قواعدی که اشخاص به رضایت خود و در نتیجۀ قرارداد اجتماعی به وجود آوردهاند،آزادی خود را به جهت تأمین آزادی دیگران محدود میکنند.
از دیر باز انسانها و در رأس آنها،حکیمان پذیرفتهاند که مقرراتی والاتر و برتر از اراده قانونگذار و حقوضع شده وجود دارد اما درباره مبنا و صفات این قواعد،اختلاف نظر بسیار است چنانکه سقراط وافلاطون از حقوق طبیعی و ثابت یاد کردهاند: افلاطون اعتقاد داشته که آنچه که ما به حس و تجربه درمییابیم،سایهای از حقیقت است،لیکنانسان عاقل در اثر آموختن فلسفه،میتواند به سرزمین حقیقت گام نهاده و چهره واقعی آن را دریابدارسطو عدالت را به طبیعی و قانونی تقسیم میکند:عدالت طبیعی همه جا یکسان است و ارتباطی بهعقاید اشخاص و قوانین حاکم ندارد،ولی عدالت قانونی،وابسته به زمان و مکان و نیازها و اوامر ونواهی قانون است."