چکیده:
تبیین پیوند دین واخلاق درفلسفه اخلاق دارای اهمیت ویژه ای است که بایستی بادقت وظرافت لازم مورد بررسی قرار گیرد. آراء ونظریات متنوعی پیرامون این مساله بیان شده است برخی به تقابل دین واخلاق وبرخی دیگر به تقدم اخلاق بر دین باور دارند. دراین مقاله به دیدگاه علامه طباطبایی درخصوص پیوند دین واخلاق پرداخته می شود وی به وحدت دین واخلاق معتقد است وآن راازطریق فطرت توحیدی وفطرت اخلاقی تبیین می نماید.
خلاصه ماشینی:
"«حد الدین و معرفه،هو انه نحو سلوک فی الحیاة الدنیا یتضمن صلاحالدنیا بما یوافق الکمال الاخروی،و الحیاة الدائمة الحقیقة عند الله سبحانه»(طباطبایی 132/2) و در جای دیگر درباره دین اظهار میدارد که:دین همان اصول علمیو سنن و قوانین عملی است که اگر به آن عمل شود سعادت واقعی انسانرا ضمانت میکند«من الواجب ان یتخذ الدین-ای الاصول العلمیه و السننو القوانین العملیه التی تضمن باتخذها و العمل بها سعاده الانسان الحقیقیه»(همان،198/16) تعریف اخلاق علامه طباطباییی علم اخلاق را فنی میداند که پیرامون ملکات اخلاقیبحث میکند،ملکاتی که به قوای نباتی و حیوانی و انسانی مربوط میشودتا فضایل این قوای را از رذایل آنها جدا نماید و روشن سازد که کدام یک ازملکات نفسانی انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست و کدام یک بدو ناپسند و مایه نقص اوست تا انسانها بعد از شناخت آنها خود را به فضایلآراسته نموده و از رذایل اجتناب نمایند.
روشن است که اگر اخلاق بر چنین عقیدهای بنا شده باشد دیگر برای انسانهاجز مراقبت رضای خدا چیزی باقی نمیماند(طباطبایی،158/11) بنابراین علامه طباطبایی معتقد است که میان اخلاق و اعتقاد و همچنین میاناخلاق و عمل نسبت و پیوندی ناگستنی وجود دارد ازاینرو،اخلاق نیکو برایاستمرار و ثبات و بقاء خود به ضمانتی نیازمند است که آن را محافظت کند و آنضامن چیزی جز توحید و اعتقاد به جهان آخرت نخواهد بود."