چکیده:
فرآیند تربیت انسان از حرکتی منسجم و معنادار تشکیل شده است. این حرکت، آغاز و انجامی دارد، شامل محرکی به نام فاعل حرکت و موضوعی برای حرکت است، زمانی را به خود اختصاص میدهد و دارای مرزهای تعریفشده میباشد.
پژوهش حاضر در مقام بیان مرزهای حرکت تربیتی است که در زبان فیلسوفان از آن به مدار و مسافت حرکت تعبیر میشود. برای تبیین بهتری از مسافت حرکت تربیتی از منظر دین، نگاهی مقایسهای با یکی از مکاتب فکری غربی (اگزیستانسیالیسم) صورت میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"پس نمیتوان گفت ماهیت و سرشت انسان چیست؛ بلکه باید دید هر انسانی چه ماهیتی از خود میسازد؛درست برخلاف سایر موجودات که هویت از پیش تعیین شدهای دارند و نمیتوانند آن را تغییر دهند: در مکتب اگزیستانسیالیسم،تعریفناپذیری بشر بدان سبب است که بشر، نخست هیچ نیست؛سپس چیزی میشود...
آگاهیهای فطری آگاهیهای فطری به آن دسته از علومی گفته میشود که انسان بهطور ذاتی و بدون نیاز به آموزش آنها را داراست(مظفر،1404:35/3)و مهمترین آنها عبارتند از: قضایایی بدیهی که انسان به صرف تصور موضوع و محمول،به رابطه بین آنها حکم میکند(مطهری،1370:482)تشخیص کلیات فضایل و رذایل(شمس8/)شناخت خداوند که علم حضوری انسان به خداست و اعتقاد به برخی صفات الهی،مانند توحید و اینکه ذات او مستجمع جمیع کمالات است.
(صدوق،1043:39)پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله طلب علم را بر مسلمانان واجب کرده:«طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة»(مجلسی،1404:177/1)و برای دانش آموختن، مرزهای مکانی را برداشته است:«أطلبوا العلم و لو بالصین»(همان)و با اشاره به آموزش مستمر،برای تعلیم و تربیت،مرز زمانی را نیز نشناخته است:«أطلبوا العلم من المهد إلی اللحد.
علمی که مربیان بشر در مسیر تربیت به انسان میآموزند،هر دو نوع آن بوده است؛ اما در ترغیب به علم حصولی و تحصیل اصل یقین و پرهیز از تقلید،ظن و گمان،امام صادق علیه السلام فرمودهاند: اگر کسی به استناد گفتار گروهی از مردم وارد دین شود،گروه دیگر یا همان گروه،او را از دین بیرون میبرند؛ولی اگر کسی به استناد گفتار خداوند و سنت معصوم وارد دین شود،کوهها از بین میروند و او همچنان استوار است.
(مکارم شیرازی،1377: 150/1) نقش عقل در تربیت باید توجه داشت که میان عقل و دین(آموزههای قرآنی و روایی)تعارضی وجود ندارد و خردورزی،اساس تعلیم و تربیت قرآنی است که این یک اصلی اساسی محسوب میشود."