چکیده:
قتل امامقلی خان، حاکم توانمند فارس و از رجال سرشناس عصر صفویه، در سال 1042 ه.ق به دست شاه صفی (1038-1052 هـ ق) و برافتادن خاندان اللهوردی خان از حوادث مهم زمامداری این پادشاه محسوب میشود که از زوایای گوناگون ـ از ضرورتی ناگزیر در راستای تمرکز قدرت، تا اقدامی نابخردانه و دهشتناک ـ ارزیابی شده است. این قتل و حوادث مشابه در زمان شاه صفی موجب شده است تا در نوشتههای سیاحان اروپایی آن عصر و پژوهشهای جدید، چهرهای سفاک و خونریز از این پادشاه ترسیم شود. در این مقاله، به منظور واکاوی این موضوع براساس گزارشهای مورخان و لحاظ کردن دیدگاههای پژوهشگران معاصر، و دستیابی به یک جمعبندی قابل اعتنا، ضمن تبیین موقعیت سیاسی ـ نظامی امامقلیخان در دولت صفویه، علل و انگیزههای قتل او و پیامدهای آن بررسی و تحلیل شده است.
Imam Qoli Khan، a powerful ruler of Fars and prominent figure of the Safavid era، was murdered by Shah Safi (1628-1642) in 1632. Consequently، the decline of Allahverdi Khan’s family was the important event during the reign of this shah، which will be assessed from different point of views. This homicide، and similar incidents during the time of Shah Safi caused the European travelers at that time to drawing atrocious face for Shah Safi as well as latter researchers. This paper، firstly، endeavors to analyze this issue based on the reports of historians while considering the views of contemporary scholars. Next، it will also examine the political and military situations of Imam Qoli Khan in the Safavid state، its causes and motives of his murder and its consequences.
خلاصه ماشینی:
خان فارس کمکم در قلمرو حکمروایی خود قدرت و تسلط کامل یافت و تا سال 1031 هـ ق جزایر قشم و هرموز و متعلقات آنها را نیز به فرمان و اجازة شاه عباس از پرتغالیان گرفت و از مغرب تا حدود بندر بصره پیش رفت؛ به طوری که سراسر خاک فارس و کوهگیلویه، لارستان و بنادر جنوب از بندر جاسک تا شطالعرب و تمام جزایر خلیج فارس در دایرة حکمروایی و تسلط وی بود و او همیشه بیست و پنج تا سی هزار سوار زبدة مجهز و جنگاور، که بهترین سواران ایران به شمار میرفتند، در اختیار داشت (منشی، 1377: 3/ 1587 و 1626-1621؛ ترکمان، 1317: 115؛ واله اصفهانی، 1380: 154-151 و 350؛ جنابدی، 1378: 858؛ وحید قزوینی، 1383: 858).
13 طبیعی است که ظهور خاندانی از غلامان قفقازی که میتوانست موقعیت قدرت آنان را در دولت صفویه به حاشیه براند، مورد رضایت آنان نبود و واکنش ستیزهجویانة آنان را در پی داشت؛ بنابراین، قاجارها نه تنها در بدبین ساختن شاه نسبت به داوودخان و برادرش، امامقلیخان، و براندازی آنان مؤثر بودند، بلکه در این رقابت قدرت توانستند موقعیت گذشتة خود را به دست آورده، تحت ریاست یکی از بزرگان خود قرار گیرند؛ زیرا شاه صفی پس از عزل داوودخان بار دیگر حکومت قراباغ را به محمد خان زیاداوغلی قاجار داد (وحید قزوینی، 1383: 329؛ واله اصفهانی، 1380: 355) و او نیز سعی کرد که از آن پس با مردم و افراد قشون بهتر از گذشته سلوک داشته باشد.