چکیده:
دانشکدههای دکومانتاسیون، کتابداری و مدیریت اطلاعات سنتهایی را به ارث بردهاند: کتابشناسی، دکومانتاسیون، کتابداری، ذخیره و بازیابی اطلاعات، پردازش اطلاعات، اطلاعسنجی ، ارتباطات، آرشیو، نظامهای اطلاعاتی، نشر، و غیره. کار ما [کتابداران] با مدارک (شامل کتابها، پیشینهها، دادهها، گفتارها، عناصر نمادین ) و نیز تولید، اشاعه و بهکارگیری دانش در جامعه مرتبط است. اگر در این باب بیندیشیم که چه کسی و چرا از مدارک استفاده میکند، دامنه [این حوزه] وسیعتر هم میشود. ما با مسائل بسیار پیچیدهای مواجه هستیم: درک و باور انسانی، فناوری اطلاعات، و سیاستهای اجتماعی. مسائل عقلانی و مشکلات عملی مربوط به اهمیت و پیچیدگیهای اجتماع نیز از جملة این مسائلاند. فناوریهای جدید (نگارش، چاپ، رقومیکردن، ارتباطات راهدور) ابزار جدید و نه اهداف نو را شامل میشوند. ما میتوانیم و باید به موازات تغییراتی که فناوری موجب میگردد، دربارة هر چیزی بازاندیشی و بازآفرینی نماییم. توجه این دانشکدهها بر روی تعداد محدودی از دانشجویان متمرکز شده است.آموزش حرفهگرا باعث سلب علاقه نسبت به ماهیت این حوزه میگردد. یک برنامة حرفهگرای مطلوب برمبنای درآمیختگی بیشتر با تولید، اشاعه و استفادة از دانش شکل میگیرد. روش دانشاندوزانه، عالمانه و انتقادی آن است که مبتنی بر فنون رسمی (الگوریتمها) و علوم اجتماعی ( مردمشناسی فرهنگی ، جامعهشناسی تحلیل خطمشی ) و نیز علوم انسانی (علم بیان ، معناشناسی ، معرفتشناسی ) باشد. اهمیت ما بهواسطة اهمیت مشکلات و ارتباط آموزش، پژوهش، و نیز خدمات عمومی ما در مواجهه با آن مشکلات است.
خلاصه ماشینی:
"منظور من از «وارثین این میراث» یا همان «سنت» (اگر شما این واژه را ترجیح میدهید) نه تنها دانشکدههایی که اعضای سازمانی این انجمن هستند، بلکه همة دانشکدههایی است که با اطلاعرسانی، مدیریت اطلاعات و هر آنچه که به اطلاعات و با امر تسهیل دسترسی انسان به اطلاعات و استفاده از آن برای انجام اعمال هدفمند مربوط است، سروکار دارند و به چگونگی درک و بهینهسازی تولید، اشاعه و استفادة از دانش، یا آنچه که «پاتریک ویلسون»1 به صورت موجز در مقالة خود با عنوان «پژوهش و توسعة کتابشناختی»2 بیان میدارد، میپردازند (Wilson, 1984).
کدام دپارتمان آموزشی بهتر از دانشکدة کتابداری و اطلاعرسانی میتواند مناسب این امر باشد؟ حال بیایید تصور کنیم که رئیس دانشگاه دستور میدهد که دانشکدة کتابداری و اطلاعرسانی موجود، با یا بدون نام جدید، این نقش را به طور مشروط بر عهده بگیرد: از آنجا که مطالب زیادی برای یادگیری وجود دارند، دانشکده باید آموزش حرفهای خود را ادامه ندهد، زیرا اولویتها و منابع مورد نیاز آموزش حرفهای با این هدف والا تداخل دارند.
یکی از سؤالاتی که دربارة آموزش کتابداری و اطلاعرسانی کماکان بدون پاسخ مانده، این است که چرا با وجود ارتباط ضروری ما با مسئلة بیان، معنا، دانش و درک انسان، نقش علوم انسانی بویژه زبانشناسی، فلسفه و علم بیان تا حد زیادی مورد اغماض واقع شده است؟ مسائلی که پرداختن به آنها را مسلم میدانیم، مستلزم فراهمآوری همة ابزارهای مختلف توسط خود ما است و مجبوریم علیرغم طرز تفکرهای اساسا ناسازگار خود، با یکدیگر زندگی، و بر روی اهداف مشترک کار کنیم (Buckland, 1999)."