چکیده:
نسبت فیض و طبیعت مسألهای مهم در الهیات مسیحی است که سرنوشت مسایل دیگری در این الهیات بدان بسته است. در میانۀ قرن گذشته این مسأله مورد اختلاف الهیات نو در فرانسه و کلیسای کاتولیک بوده است. کارل رانر متأله وجودی-استعلایی کاتولیک آلمان با هر دو سوی نزاع موافقتها و مخالفتهایی را داشت. او دیدگاهش در باره فیض را در این میانه ابراز نمود و با استفاده از مفاهیمی، چون اگزیستانسیال فراطبیعی، فیض نامخلوق و توان تعبدی کوشید تبیین عمیقتری از مسأله بیان کند. اهمیت فیض در الهیات رانر تا آنجاست که الهیات او را الهیات فیض نیز گفتهاند. نظریۀ او دارای نکات مهمی برای الهیات کاتولیک و الهیات خود اوست و نیز نقدهایی را به خود دیده که در اینجا به آنها نیز پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
"این سؤال برای او مطرح بود که آیا با حفظ تمایز بین فیض و طبیعت در واتیکان اول،این امکان وجود دارد که به وحدتی عمیقتر بین عمل خداوند معطوف به خلقت(طبیعتی که برای انسان سامان بخشیده)و معطوف به نجات(حضور خداوند در طول تاریخ از روی فیض)قایل شد؟ اما این چگونه خوانشی از فیض خواهد بود که به غایت آزاد و رایگان باشد و همزمان بخشی ذاتی از تارخی و طبیعت بشری؟رانر نقد الهیات نو بر نگرش کلیسا در باب فیض را که گونهای بیرونیگرایی بر آن استیلا یافته بود،پذیرفت )892:a 1691,renhaR(.
رانر معتقد است چنین چیزی از سوی خداوند بیتردید تغییری وجودشناختی را در آدمی به دنبال دارد:«اگر خداوند به خلقت و خصوصا به انسان غایتی فراطبیعی میدهد و این غایت از روی قصد1به آنها داده شده،آنگاه عملا درون انسان(و جهان)بر این اساس همیشه و همهجا چیزی غیر از آن میبود که اگر این غایت نبود،و همچنین چیزی دیگر است، پیش از آنکه به این غایت به نحوی جزیی(فیضی که برائت میبخشد2)یا به نحوی کلی(رویت بهجت- آمیز)نایل آید» )3-203:a 1691,renhaR(.
به دلیل این واقعیت که فیض مخلوق به روحی داده میشود که خداوند خود را به او میدهد و در آن ساکن میگردد،بنابراین آنچه ما فیض نامخلوق مینامیم(یعنی خداوند که خود را به بشر اعطا مینماید)کارکردی است از فیض مخلوق )423:dibi( رانر برخلاف برخی متألهان که همراه با الهیات نو مدرسی اقامت خداوند را در انسان نتیجۀ فیض مخلوق میدانندراهی را برای بازگشت به فهمی شخصیتر و به نحوی بیواسطه دینیتر از فیض در کتاب مقدس و نزد آباء در پیش میگیرد."