چکیده:
اعتقاد به مقامات عالی و فضائل امامان شیعه (علیهم السلام) و باور به انجام کرامات و تصرف ایشان در امور جهان ذیل آموزه صحیح ولایت تکوینی قرار می گیرد. هنگامی که محبان ائمه در راستای این اعتقاد ـ احتمالا در برخی موارد عاشقانه و خالصانه ـ تلاش می کنند که بیش از حد متعارف برای امامان معتقد به مقامات شبه خدایی شده و به ثناگویی افراطی بپردازند، در واقع از عقیده حقه ولایت تکوینی گذر کرده و به پندار غلو و باور نادرست تفویض گرفتار گردیده اند. مسئله این مقاله تلاش برای شناسایی مرز میان این دو اعتقاد ـ ولایت تکوینی و تفویض ـ است. در این نوشتار با محور قرار دادن ملاک ها و معیارهای عقلی و نقلی ارزیابی می شود که مقامات امامان و تصرف در جهان به اذن خداوند متعال و در طول اراده او می باشد. اعتقاد به ولایت تکوینی امامان به عنوان امر بین الامرین میان تفویض و تقصیر و در واقع حد وسط میان دو نقطه افراط و تفریط قرار می گیرد. از این رو، اعتقاد به بالاترین درجه در مقامات و نقش آفرینی در امور جهان برای ائمه در دایره عبودیت منافاتی با توحید نداشته و تفویض نیز شمرده نمی شود.
خلاصه ماشینی:
به نظر می رسد می توان غلو و عقاید غالیان را در دو شاخه اصلی تقسیم و تلخیص کرد که علاوه بر اینکه متمایز از سایر فرق می باشد قابل تفکیک از عقاید صحیح شیعی نیز هست ؛ از این رو گفتمان اصلی و محل نزاع عمده غالیان با دیگران به نوعی در دو عنوان ذیل خلاصه می شود: ١) الوهیت و نبوت ائمه ٢) تفویض جهان خلقت به ائمه از این میان بحث و بررسی دیدگاه تفویض و عقاید مفوضه که نسبت مستقیم با ولایت تکوینی و فضائل و کرامات ائمه دارد به طور مستقل کمتر مورد توجه قرار گرفته است .
کاربرد نخست اصطلاح تفویض در علم کلام مربوط به موضع متکلمان معتزلی است که در بحث جبر و اختیار در مقابل اشاعره اتخاذ کردند و معتقد بودند که انسان در انجام کارهایش مستقل بوده و خداوند در افعال اختیاری انسان دخالتی ندارد (حلی ، ٤٢٤؛ بدوی ، ج ١، ١١٦-١٣٩) اگر چه معمولا این روایت مشهور همیشه از امام صادق و امام رضا (علیهماالسلام ) در تطبیق با بحث جبر و اختیار نقل می شود که فرمودند: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین » اما باید توجه داشت که خلاف تصور رایج از معنای تفویض ، در بسیاری موارد در ادامه این روایت حضرت اشاره کرده اند که مراد از تفویض اعتقاد کسی است که گمان می کند خدا امر خلق و رزق را به حجت هایش واگذار کرده است (مجلسی ، ج ٥، ١١؛ همان ، ج ٢٥، ٣٢٩).