چکیده:
امروزه تعاریف بسیار متفاوتی از خوانش بینامتنی در گستره ادبیات تطبیقی ارائه شده است. اما وجه مشترک همه آن ها باور داشتن قابلیت هایی است که در خوانش بینامتنی می توان یافت. بر اساس این رویکرد می توان جلوه های گوناگون متون ادبی را دسته بندی کرد، ارتباط و تعاملات میان آن ها را دریافت و وابستگی متقابل آن ها به یکدیگر را مورد بررسی قرار داد. در واقع، در خوانش بینامتنی می توان پا را فراتر از بررسی تاثیر و تاثر متون ادبی بر یکدیگر گذاشته و به تعریف جدیدی از جایگاه خواننده به عنوان عامل تاثیرگذار بر خلق معانی نوین در گستره ادبیات جهانی سخن گفت. مقاله حاضر، ضمن تاکید بر ارائه تعریف دقیقی از خوانش بینامتنی، بر آن است تا با تکیه بر کتاب هزار و یک شب و نسخه های متعدد و متفاوت آن به خصوص در ادبیات فرانسه، نشان دهد این رویکرد تعمقی است بر حافظه ادبیات؛ پژوهشی است بر ماهیت، ابعاد و اهدافی که موجب می شوند تا ادبیات محل ارجاع خودش شود، و بالاخره، بررسی عواملی است که ادبیات را از بازنویسی متون گذشته منع کرده و به خلق آثاری هدایت می کند که سنخیت و همگونی با متن ارجاعی ندارند.
Ibn-e-Arabi and Moulavi are two contemporary poets and mystics who lived in the seventh Hejri century. The former is a representative of west Islamic world and the latter is representative of a continuation of Gnostic wave particularly from Khorasan.
Ibn-e-Arabi is best known for introducing Islamic mysticism in his master-piece called "Fotouhat-e-Makiye" and “Fosus-al-Hekam”.
Moulana’s ideas are definitely but delicately expressed In his literary masterpiece " Masnavi Manavi" which is considered the most important work in Persian literature.
This article tried to clarify these two Gnostic’s ideas about women and their status in mysticism based on some proof from the previously mentioned books. The similarities and differences of their point of view about the issue were also discussed in detail.
خلاصه ماشینی:
"ابن عربی خود به این مطلب اشاره نموده است که در ابتدای ورودش به طریقت عرفان،نظر خوبی نسبت به زنان نداشته و به شدت از ایشان دوری می کرده است،اما با شنیدن این حدیث،حالش دگرگون شده و از اینکه 18 سال بدین حال و طبع بوده،از عذاب الهی بیمناک میشود.
{Sمیل اندر مرد و زن حق زان نهاد#تا بقا یابد جهان زین اتحاد# میل هر جزوی به جزوی هم نهد#زاتحاد هر دو تولیدی جهد# روز و شب ظاهر دو ضد و دشمناند#لیک هر دو یک حقیقت میتنند# هر یکی خواهان دگر را همچو خویش#از پی تکمیل فعل و کار خویشS} (دفتر سوم،بیت 4415 تا 4418) مولانا همچون ابن عربی معتقد است محبت زن در وجود مرد سرشته شده!
اما از زنان اهل طریقت که ابن عربی توفیق دیدارشان را داشته،"فاطمه بنت المثنی قرطبی "ملقب به "فخر النساء"خواهر سالخورده شیخ مکین الدین اصفهانی است که ابن عربی،نه تنها او را فخر زنان،بکله فخر مردان و عالمان معرفی نموده است و دو سال به وی به عنوان مادر الهی خویش خدمت کرده است(جهانگیری،1375:24).
در شرح حال مولانا از اظهار لطف و عطوفت او به زنان و تکریم و تبجیل ایشان حکایتهای بسیاری نقل شده که ذکر تکتک موارد در این مجال نمی گنجد؛جز اینکه توجه زیاد او به عروس خود فاطمه خاتون و سرپرستی خواهر کوچکترش هدیه خاتون،همچنین سرپرستی کیمیا خاتون،دختر کراخاتون،بیانگر حرمتی است که وی برای زن،قایل بود(سبحانی،1384:186-187)."