چکیده:
پیشینه تامل درباره توسعه و نقش دولت در آن، به طور معمول، به دوره قاجاریه و آشنایی جدی ایرانیان با دنیای جدید برگردانده می شود. با این حال، این موضوع همچنان زنده و دغدغه متفکران و دولتمردان ایرانی است و امروزه میراث پرباری از نکته سنجی های نظری و اقدامات انجام شده در این زمینه در اختیار قرار دارد. در مقاله حاضر تلاش بر آن بوده است که با مبنا قرار دادن نظریه دولت دموکراتیک توسعه گرا، برنامه ها و اقدامات توسعه ای دوره پهلوی دوم (1357-1320) بازخوانی و بررسی شود. بر این اساس، در دوره 1332-1320 نوع سیاست اجازه نمی داد دولت ظرفیت لازم برای توسعه گرایی را پیدا کند؛ در سالهای 1341-1332 به دلیل دگرگونی در روابط دولت – جامعه نوعی گسست و تغییر در نوع سیاست رخ می دهد و شرایط اولیه برای توسعه گرایی پدیدار می شود (دوره گذار و انتقال)؛ و در سالهای 1357-1341 با تغییر ظرفیت دولت، به ویژه به واسطه افزایش درآمدهای نفتی، ویژگی توسعه گرایی به طور بارزی نمودار شد. با این حال، شرایط ایران و در نتیجه نوع سیاست بدان گونه نبوده است که این دولت گرایش دموکراتیک نیز پیدا کند.
خلاصه ماشینی:
از همـین جـا باید متوجه نکتۀ ظریفی بود که اغلـب نادیـده گرفتـه مـی شـود: دموکراسـی و یـا مدیریت شایسته به اجبار و با امر و نهی ایجـاد نمـی شـود، بلکـه مبتنـی بـر «نـوع دولت » است ؛ به عبارت دیگر، بر اساس نوع دولت اسـت کـه ظرفیـت ، توانـایی و نیز میزان عزم آن برای دستیابی به توسعه مشخص می شود و ایـن بافـت پویـایی و اهداف سیاسی است که ساختار دولت را شکل مـی دهـد، اهـداف توسـعه ای آن را تعیین می کند و نتایج آن را مشخص می سازد؛ ازاین رو گفته شده کـه «تـا هنگـامی که جوامعی چون هائیتی ، زئیر و میانمار (برمه ) نتوانند سیاست های کنونی خـود را که مبتنی بر غارتگری، پاتریمونیالیزم و یا روابط دوستانه (رابطه ای ) است دگرگـون سازند، امیدی به حـاکم شـدن مـدیریت شایسـته و دموکراسـی در ایـن کشـورها نیست ».
مشـروطه طلبـان خواسـتار هـر دو ارزش توسـعه و دموکراسی بودند، منتها این تغییر تحت تأثیر عوامل گونـاگونی ، درآن حـد بـود کـه دولتی توسعه گرا ولی غیر دموکراتیک تشکیل شود و سیاست توسـعۀ آمرانـه یـا بـه تعبیری «تجدد آمرانه »(٢٢)پی گرفته شود؛ به عبارت دیگر، پیدایی دولـت رضاشـاهی به معنای تحقق تعدادی از اهـداف جنـبش مشـروطه (حرکـت در مسـیر توسـعه ، و حاکمیت یک دولت مقتدر مرکزی)، و واگذاشتن هدفی دیگر (دموکراسی ) بود.