چکیده:
آن چه مد نظر نویسند در این نوشتار بوده است عطف توجه نیروهای روحانی و حوزوی به مهم ترین وظیفهی خود، یعنی احیای ارزش ها و اصلاح هنجارهای فرهنگی جامعه می باشد.
نویسنده با همانند سازی فرهنگ به سیستم عامل رایانه که اصول ریجستری ثابت آن به دلخواه کاربران می تواند تغییر جهت و موضع و مقدار بدهد و در نتیجهی کار موثر باشد، روحانیت را به عنوان مسوول حفظ اصول قانون الهی و تبیین فروع آن و نیز اشکال زدایی سیستم جامعهی بشری و اصلاح خطاهای دستوری می شناسد که به عنوان وارثان پیامبر به ایفای نقش می پردازند. وی ابتدا تعریفی از فرهنگ دارد تا دو مولفهی مهم آن، ارزش و هنجار، به چهره نمایی پردازند، زیرا همواره در کار چک نمودن حرکت جامعه به دو اشکال ممکن است برخورد شود؛ مسخ ارزش ها، و نسخ هنجارها.
به نظر وی اصلاح فرهنگ جامعه وظیفهی مهم روحانیت و دارای موضوعیت اصلی است، زیرا کنترل جامعه در گرو آن است؛ همچنان که این وظیفه بدون شناسایی ارزش ها و سپس هنجارها غیرممکن است.
در این رابطه شبهه ای به نظر م ¬آید که اصلاح یا انقلاب کدام یک در صدر جدول وظیفه است؟ وی با عطف نظر به شکل کار انبیای عظام مبنی بر ارائهی دو نوع راهبرد امضایی و تاسیسی به این نتیجه می رسد که عمدهی کار آنان اصلاح فرهنگ است.
دامنهی کار اصلاح و قلمرو آن تا کجاست؟ شکل کار به چه صورتی باید باشد و چگونه و از چه اهرم هایی باید استفاده کرد، بحث بعدی نویسنده است.
آن گاه وی با توجه به حساسیت نقش نسل نو در تغییرپذیری و احیانا انحراف، و ارائهی نمودهایی از این گونه ها، و نشان دادن مرز گسل بین نسل نو و بوتهی آن، کار روی نسل سوم را ضروری می داند و سپس به ارائهی چارهی کار می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"البته روشن است که میل غریزی انسانها به سمت خواهشهای نفسانی مانعاز حقگرایی قهری میگردد و شاید نیز به خاطر این باشد که انسان به خودیخود راه آشنا و هدایت یافته نیست و چیزی نمیداند،بدین خاطر از مردمخواسته شده است که هرگروه یا جامعهای از میان خود افراد مستعدی را برایآموزش راه درست زندگی که توسط پیامبر علیهم السلام به عنوان دین خدا بیان شدهاست به مراکز تعلیم و تربیت دینی گسیل دارند تا آنان پس از پایان دوره،آنگاهکه برمیگردند مردم را نسبت به وظایف فردی و اجتماعیشان آشنا سازند ونسبت به پیامدهای ناگوار بدکرداریها و بداندیشیها هشدار و اندرز دهند تامردم بهخود بیایند و مراقب خود باشند.
البته روشن است که میل غریزی انسانها به سمت خواهشهای نفسانی مانعاز حقگرایی قهری میگردد و شاید نیز به خاطر این باشد که انسان به خودیخود راه آشنا و هدایت یافته نیست و چیزی نمیداند،بدین خاطر از مردمخواسته شده است که هرگروه یا جامعهای از میان خود افراد مستعدی را برایآموزش راه درست زندگی که توسط پیامبر علیهم السلام به عنوان دین خدا بیان شدهاست به مراکز تعلیم و تربیت دینی گسیل دارند تا آنان پس از پایان دوره،آنگاهکه برمیگردند مردم را نسبت به وظایف فردی و اجتماعیشان آشنا سازند ونسبت به پیامدهای ناگوار بدکرداریها و بداندیشیها هشدار و اندرز دهند تامردم بهخود بیایند و مراقب خود باشند."