چکیده:
این مسئله که «آیا آموزه های دینی در بحث آفرینش حیات و به ویژه خلقت انسان، با دست آورد های علمی سازگار است یا نه؟» همواره میان الاهیون و دانشمندان مورد مناقشه بوده است. در تبیین این موضوع، بیشتر دانشمندان جدید نظریه تکامل را پذیرفته اند؛ و در مقابل، غالب الاهیون این نظریه را مردود دانسته و به نظریه خلقت ثابت و مستقل باور دارند. این مقاله، به دیدگاه سومی قائل است و می کوشد نشان دهد که هر چند آموزه های اسلامی، آفرینش انسان کنونی را ثابت و مستقل معرفی کرده اند، ولی پذیرش دیدگاه اسلامی مستلزم انکار نظریه تکامل نیست؛ و می توان هر دو دیدگاه را پذیرفت.
خلاصه ماشینی:
"آنچه به صراحت از تعالیم پیشوایان اسلام برمیآید این است که نه خلقت آدم به نحو مجسهسازی بوده و نه آغاز خلقت آدمیان از راه تشکیل نطفه و رشد جنینی،بلکه آفرینش جسمانی همۀ آنها با خلق بدنی برای تمام آنان به نام بدن ذرهای آغاز شده و این بدن،در مرحلهای دیگر اساس ایجاد همین بدن شناختهشده میشود؛یعنی بدنی که دارای اندام و اعضا و جوارح است و در مورد حضرت آدم،بدون پدر و مادر و به نحوی خاص-که توضیحش خواهد آمد-شکل گرفته و در مورد دیگر آدمیان،بدنی را میسازد که از مادر متولد میشود و در اینجا آن را بدان مادری مینامیم.
پس چگونه میتوان ادعا کرد که انسانهای فعلی،خلقتی مستقل و بیارتباط با انسانها یا انساننماهای پیش از خود دارند و نظریۀ تکامل در مورد آنها صادق نیست؟ در پاسخ باید به این نکته توجه کرد که دلیل اینکه علوم امروز،انسانهای فعلی را تکامل یافتۀ انسانهای ماقبل تاریخ میداند این نیست که دانشمندان،منشاء انسانهای فعلی را سلسلهوار پیگیری کرده و موفق شدهاند این جریان را متصلا به انسانهای اولیه برسانند؛بلکه از سویی شواهد وجود انسانهای ماقبل تاریخ را ملاحظه کرده و از سوی دیگر نمیتوانند انسانهای فعلی را بیمنشاء رها کنند و طبیعی است که به حضرت آدم هم به عنوان منشاء آنان معتقد نباشند؛پس راهی جز این ندارند که برای توجیه وجود انسانهای فعلی،آنها را به انسانهای پیشین اولیه برسانند و آنها را منشاء پیدایش اینها بدانند."