خلاصه ماشینی:
"جنسی که در طراحی صورت شخصیتها دیده میشود با جنس طراحی زمین وپارچههای سفید متفاوت است و علت استفادهی گسترده از رنگها در سطوح کوچک مانند لباس پسرک و صندلیها نامشخص استو این سؤال را ایجاد میکند که چرا از این گستردگی رنگی در فضا خبری نیست؟ فریمهای صفحات 10 و 11 تصویرسازی برای شعر با عنوان«شهر بازی»است و تصویر،شناندهندهی پلههای یک خانه(به تصویر صفحه مراجعه شود)است که به تدریج به شهر بازی تبدیل شدهاند و ریزنقشهای عمدهای که در شعر وجود ندارند و برگرفته از تخیل ت صویرگر هستند.
در فریم صفحات 22 و 23 با&%16825NKKG168G% (به تصویر صفحه مراجعه شود)زاویهی دیدی بسیار متفاوت از بقیهی فریمهای موجود در کتاب مواجه هستیم و آن نمای عمومی از بالاست که در فریم صفحهی 22،خانهی کاراکتر اصلی را نشان میدهد و با کمی دقت متوجه پرندهای میشویم که در قسمت پایین فریم سمت راست وجود دارد و در حالنگاه کردن به فریم صفحهی مقابل است و حکم فلش را با منقار خود ایفا کرده.
در این شعر،تنها به این امر اشاره شده که شخصیت اصلی در حال نگاه کردن به یک کرم سبز است و در ماهیت شعر،هیچ نوعهیجانی وجود ندارد،اما ذهن خلاق تصویرگر و اینکه شخصیت اصلی را در ارتفاع و در حال بالا رفتن از درخت طراحی کرده،هیجانیکه در شعر وجود ندارد را اضافه کرده است و با استفاده از عناصری که در شعر حتی اشارهای هم به آنها نشده،مخاطب را درگیر دنیایساختهشدهی خود میکند و اینگونه به نظر میرسد که شعر بعد از دیده شدن تصویر،جذابتر مینماید اینکه تصویرگر توانایی این راداشته باشد که به شعر یا متن خود تصویری یا حتی داستانی را اضافه کند که به متن ضرری نرساند و باعث بهبود آن شود،باعث جذابشدن تصویر برای مخاطب میشود."