خلاصه ماشینی:
وی در بخشی از این مصاحبه از علت ناتمام ماندن رمان تابستان قطب شمال؛جاودان مفاهیم متضاد در رمانهایش؛به برخی از مشکلات فنی هنگام نوشتن(برای نمونه چگونگی برقراری ارتباط بین شخصیتهای داستان)؛ایراد منتقدان دربارۀ نحوۀ پرداختن او به حوادث خشونت بار؛ضروریات کار نویسندگی؛چگونگی انتخاب نام اشخاص داستانها؛تأثیرپذیری از اشخاص واقعی برای خلق شخصیتهای داستانی؛تأثیر پذیری از جین اوستین(در خلق طنز خانوادگی)و از پروست(در متفاوت نگاه کردن به شخصیتها و استفاده از جریان ناخودآگاهی یا نیمه آگاهی)؛و لذّت بردن از آثار خود و..
او یکی از معدود نویسندگان پر کار جهان است،چرا که تا سال 1973 که به یکباره مصمم شد تا بازنشستگی خود را در داستان نویسی اعلام کند 212 رمان منتشر کرده بود و تا این تاریخ،شمار رمانها و آثار دیگرش که بعضا با اسم مستعار منتشر شده بود،در مجموع به سیصد اثر میرسد.
وی همین جا بر اهمیت نیاز به پژوهش در تمام زوایای آثار ادبی(و در پژوهش حاضر،شاهنامۀ فردوسی)و نیز اهمیت توجه به نقد نوین ساختاری در بررسی متون ادبی و دستیابی به معیارهایی قابل اعتماد برای تحلیل و طبقهبندی ساختاری داستان به ویژه داستانهای اساطیری و حماسی تأکید میکند.
سقراط نخستین کسی بود که به این نکته پی برد که قوۀ نقد و فهم شعر با قوۀ ابداع و نظم آن تفاوت دارد و به عبارتی دیگر شاعر یا نویسنده به آفرینشی دست میزند که با آفرینشی که خواننده یا منتقد بر همان اثر انجام میدهد به کلی متفاوت است.