چکیده:
توجه مجدد به نظام های سنتی بهره برداری و مدیریت گروهی، دانش بومی و تجربه مردم محلی در این پژوهش از دیدگاه پارادایم های جدید توسعه و معیشت پایدار روستایی است. پژوهش در دانش بومی و نظام های تولید سنتی، سبب شده است تا این اندیشه کلیشه ای که دهقانان، مدیرانی ضعیف اند تبدیل به اندیشه ای شود که برای مردم محلی احترام بیشتری قائل است. مردمی که ایده ها و اعمالشان در قبال محیط، پایدار و دارای سازگاری بومی تلقی می شود. (Fujisaka، 1986) یک معیشت هنگامی پایدار است که بتواند با فشارها و شوک ها سازگار شده و خود را تقویت یا حفظ کند. (Chambers & Conway 1992:6) نگاه به نظام جمعی مدیریت منابع آب و لایروبی جوی های آبیاری در سیستان از این دیدگاه، ارزش آن در ایجاد معیشت پایدار در پهنه سرزمین را نشان می دهد. در توجه به عرصه های روستایی در منطقه سیستان، به روشنی در می یابیم که، با وجود تغییرات اقلیمی و خشک تر شدن سرزمین، مهمترین عامل شکل گیری وضعیت کنونی (بیابانی شدن سیستان) را باید در نابودی نظام های سنتی تولید مبتنی بر دانش و تجربه بومی و سازگار با شرایط سرزمین محلی دانست. در حال حاضر یکی از چالش های مهم اقتصاد روستایی سیستان، نابودی سالانه بخش وسیعی از زمین های کشاورزی در اثر بی آبی و تراکم رسوبات آبی و بادی و خارج شدن تدریجی کشاورزی از عرصه معیشت، در اثر عدم توانایی تامین و هدایت صحیح آب توسط مدیریت های جدید روستایی است. استفاده نادرست از تکنولوژی های نو و عدم استفاده از دانش بومی و تجارب جامعه محلی، سبب بحرانی تر شدن وضعیت و در نتیجه باعث بیکاری، کمبود درآمد، فقر و مهاجرت روستاییان گردیده است. سیستم مدیریت سنتی با ساختار هرمی خود به همراه کشاورزان منطقه در طول سال با عنوان حشر، به صورت منظم و دسته جمعی (هزاران نفر) در طول سه ماه اقدام به لایروبی رسوبات رودخانه ها، کانال ها و انهار جهت انتقال آب و کشت نزدیک صد هزار هکتار از اراضی زراعی منطقه را می نمود. در حالی که اکنون عدم استفاده از دانش بومی و تجارب مدیران سنتی منطقه، را می توان به عنوان یکی از عوامل اصلی عدم پایداری معیشت مبتنی بر کشاورزی منطقه قلمداد کرد. هدف اصلی این پژوهش معرفی حشر به عنوان یک نظام و تکنیک گروهی سنتی و شناخت نقش دانش بومی و تجارب کارکردی مدیریت مشارکتی سنتی در پایداری معیشت، مبتنی بر کشاورزی در سیستان است. این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی تحلیلی است که با اتکاء به روش بررسی اسنادی انجام شده است و در بخشی از کار برای گردآوری داده های مورد نیاز، از بازدید های میدانی و مصاحبه های هدفمند با آگاهان و ریش سفیدان محلی استفاده شده است که نام آنها در پایان مقاله بیان شده است. بهره جستن از دانش بومی و تجارب مدیریت سنتی منابع تولید روستایی، در کنار بکارگیری دانش روز و تکنولوژی نوین در چارچوب دیدگاه مشارکتی، می تواند حیات اجتماعی و اقتصادی منطقه، بویژه فضای روستایی را بازسازی و متحول سازد
خلاصه ماشینی:
"(تاریخ سیستان:21) نقش دانش بومی و کارکرد نظام سنتی مدیریت مشارکتی منابع آب در معیشت پایدار روستایی مورد مطالعه:گروههای بزرگ کاری لایروبی کانالهای آباری(حشر)در سیستان دکتر محمود جمعهپور* دکتر محمود رضا میر لطفی** تاریخ دریافت:88/12/4 تاریخ پذیرش:89/9/13 چکیده توجه مجدد به نظامهای سنتی بهرهبرداری و مدیریت گروهی،دانش بومی و تجربه مردم محلی در این پژوهش از دیدگاه پارادایمهای جدید توسعه و معیشت پایدار روستایی است.
نظام جمعی مدیریت و لایروبی کانالها و انهار انتقال آب رود هیرمند به دشت سیستان،در قالب گروههای بزرگ و سازمانیافته کاری چند هزار نفری که حشر نامیده میشده است،یکی از مولفههای اصلی مدیریت منابع آب به عنوان مهمترین منبع و عنصر کمیاب تولید در منطقه،و عامل اصلی تبدیل دشت سیستان به انبار بزرگ غله ایران در دهههای گذشته بوده است.
این سیستم مدیریت در کنار گروههای بزرگ کار که حشر نامیده میشد،یک نوع همکاری سنتی بود که کشاورزان دست در دست هم مینهادند و به لایروبی انهار اصلی و فرعی میپرداختند که خود نمونهای از مشارکت مردمی در طول تاریخ حیات سیستان بوده است.
حرف آخر اینکه این مقاله با درک تغییر پس زمینه و شرایط اجتماعی که نظامهای جمعی تولید و مدیریت سنتی در آن حضور داشتهاند،به دنبال بازسازی گذشته نیست، بلکه بدنبال تاکید براین مسئله است که برای رسیدن به توسعه پایدار بویژه در عرصه روستایی و کشاورزی از دانش و تجربه چند هزار ساله مردم بومی به عنوان سرمایهای ارزشمند باید استفاده کرد."