چکیده:
اهداف اصلی مقاله حاضر بررسی رابطه جامعه مدنی سنتی و انقلاب مشروطه و آزمون میزان تبیین پذیری این رابطه با تئوری های جامعه توده وار و جامعه کثرت گرا است به این منظور، در ابتدا روش شناسی و دو تئوری مربوط به جامعه مدنی و انقلاب توضیح داده می شوند. سپس، مروی می شود به مهم ترین رویدادهایی که منجر به شکل گیری انقلاب مشروطه شدند. بخش بعدی مقاله متمرکز می شود بر معرفی اجزاء و مولفه های جامعه مدنی سنتی. در بخش پایانی، دلایل عدم تبیین رابطه جامعه مدنی سنتی با انقلاب مشروطه بر اساس تئوری های جامعه مدنی کثرت گرا و جامعه مدنی توده وار مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. نتایج این مطالعه که به روش اسنادی و با تکنیک مقایسه ای صورت گرفته است، نشان می دهد که: در جامعه ایرانی عصر مشروطه یک جامعه مدنی سنتی نسبتا قوی وجود داشته است، که با هیچ کدام از تئوری های مربوط (جامعه توده وار و جامعه کثرت گرا) قابل تبیین نیست. جامعه مدنی سنتی در عصر مشروطه نتوانست، آن گونه که تئوری جامعه کثرت گرا در مورد جامعه آمریکا پیش بینی می کرد، جامعه ایران را تثبیت کند و از بروز یک انقلاب اجتماعی در آن جلوگیری کند. این مطالعه دلایل این گژکارکردی را در تمایزات اساسی جامعه مدنی سنتی عصر مشروطه با جامعه مدرن در جنبه ها و شاخص هایی مانند ضعف دولت ایرانی، گژکارکردهای نهادها و سازمان های مدنی، یکی کردن جامعه مدنی با جامعه سیاسی، فقدان طبقات اجتماعی مستقل، طرد سازمانی گروه های اجتماعی، کنش های خشونت آمیز جامعه مدنی سنتی و فقدان فضای عمومی بالنده تشخیص می دهد. همچنین، اگر چه به مانند یک جامعه توده ای، در انقلاب مشروطه نیز رفتار سیاسی توده ای شکل گرفت و نخبگان موفق شدند غیر نخبگان را بر علیه دولت بسیج کنند، اما جامعه ایران در عصر مشروطه با جامعه توده وار در مقوله های زیر متمایز بود: رفتار توده ای حاصل ذره ای شدن افراد نبود، زیرا در این جامعه هنوز روابط خویشاوندی و عصبیت های قومی-قبیله ای قوی وجود داشت. یک ایدئولوژی کل گرا برای بسیج مردم علیه سلطنت وجود نداشت، بلکه گروه های اجتماعی اهداف و انگیزه های متفاوتی را برای مخالفت با استبداد دنبال می کردند.
خلاصه ماشینی:
همچنین،اگرچه به مانند یک جامعه تودهای،در انقلاب مشروطه نیز رفتارسیاسی تودهای شکل گرفت و نخبگان موفق شدند غیر نخبگان را برعلیه دولتبسیج کنند،اما جامعه ایران در عصر مشروطه با جامعه تودهوار در مقولههای زیرمتمایز بود: رفتار تودهای حاصل ذرهای شدن افراد نبود،زیرا در اینجامعه هنوز روابطخویشاوندی و عصبیتهای قومی-قبیلهای قوی وجود داشت.
باتوجه به این واقعیت،که انقلاب مشروطه اولین تحولسیاسی-اجتماعی در تاریخ مدرن ایران شناخته میشود،این سئوال نیز مطرح میشودکه ایا انقلاب مشروطه معلول وجود یا فقدان جامعه مدنی بوده است؟به منظور پاسخگویی به سئوال بالالازم است ابتدا به سئوالات جزییتری در این رابطه به شرح زیرپاسخ داده شود: 1.
مهمتری این وقایع عبارت بودند از: -جنگ دوم بین ایران و روسیه:بعد از قرارداد"گلستان"،ساکنین مسلماننواحی تصرفی زیر فشارهای گوناگون دولت و مردم روسیه قرار گرفتند و از جمله ازسوی مسیحیان به آداب مذهبی آنان اهانت شد.
جامعه مدنی سنتی بنا به شرایط اجتماعی و سیاسی کشور و شدت و ضعف دولتنقش همکار و رقیب دولت را بازی میکرد تا این که سرانجام در زمان جنبشمشروطه،نظام سلطنتی را به زیر نظارت خود کشید.
2. انجمنهای اقلیتهای قومی و مذهبی هدف از تأسیس این نوع انجمنها محافظت از منافع گروههایی بود که از نظرمذهبی و قومی در جامعه ایران و یا در شهر تهران در اقلیت بودند.
در دوره مشروطه یک جامعه مدنی(سنتی)نسبتا قوی وجود داشت که برخلافتئوریهای کثرتگرا نه تنها از بسیج تودهای مردم برعلیه حکومت جلوگیری نکرد،-آنچنانکه آلکسی دوتوکویل و مدیسون میپندارند-بلکه برعکس،آنها به بسیجمردم پایین دست برعلیه دولت کمک کردند و یک انقلاب اجتماعی را طرحریزیکردند.