خلاصه ماشینی:
امید برگرفته از خویششب،بر من چگونه گذشت!مرا در هنگامۀ درددریغای گوی خویشتنم کردهاند (به تصویر صفحه مراجعه شود) در خواب خاکستر {Sروح خاک آن شب که در حسرت به بارو بر نشست#شهر من در خواب خون در خواب خاکستر نشستS}{Sدر گریز از وحشت لولوی بیهنگام درد#شهر من چون کودکی بر دامن مادر نشستS}{Sمرگ گویی با هزاران دست خونین ناگهان#بر گلوگاه غریب خاک پهناور نشستS}{Sتا در این غوغای غم همناله گردد با درخت#طعم زیتون ناگهان در تلخی دیگر نشستS}{Sحالتی بیگانه با شکل غریب مرگ بود#شب که آوار تباهیها به بام و در نشستS}{Sبا نگاه لالۀ این باغ در سودای مرگ#نقش داغی بود و بر دامان چشم تر نشستS}{Sخاک را با چشم افسونش به رقص آورده بود#غول جادوی زمین آن شب که افسونگر نشستS} با خاک اهورایی عشق برخاسته از خاکستر دوزخبه قامت خردینه نهالینازک آرا و شکنندهآه...