چکیده:
یکی از ویژگیهای داستان که نقش برجستهای در طرح داستان، انسجام و رشد و گسترش آن دارد، شخصیت پردازی است؛ زیرا نویسنده باید بداند چگونه و با چه زبان و کارکردی شخصیتی را بیافریند و به او نقش و تیپ دهد. شاهنامه از این جهت سرآمد همة متون داستانی منظوم و منثور فارسی است که علت اصلی آن نه تنها مرهون جذابیت اشخاص و قهرمانان شاهنامه؛ بلکه معلول دخالت شخصی و شخصیت فکری و زبانی فردوسی نیز هست.یکی از زیباترین داستانهای عاشقانه شاهنامه فردوسی داستان زال و رودابه است که شاعرحماسهسرا با به نظم کشیدن آن مهارت فوقالعاده خود را در سرودن داستانهای غنایی و عاشقانه نیز نشان داده است. در این مقاله سعی شده عنصر شخصیت در حماسة عاشقانه زال و رودابه مورد بررسی قرار گیرد و شیوههای شخصیتپردازی شاعر، ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شخصیتها نیز تحلیل شود.
One of the features of story، which has an important role in the coherence and development of plot، is characterization because the writer should know how to create a character and give him the appropriate role. With regard to this، Shahnameh is the prototype of Persian poetic and prose fictional texts not only due to the attraction of its characters and heroes but also due to the intellectual character of Ferdowsi and his personal innovations. One of the most beautiful love stories of Shahnameh is the story of Zal and Roudabeh through which the poet has shown his outstanding skill in composing love stories. This article tries to study the element of character in the love epic Zal and Roudabeh and also analyze the manners of characterization used by poet and moral and behavioral features of characters.
خلاصه ماشینی:
در داستان زال و رودابه اولین جایگاهی که خواننده از زبان راوی(دانای کل) با دنیای درون زال آشنا میشود در پی وصفی است که نامداران از رودابه ارائه میدهند و زال دلباخته میشود، شاعر این حالت روحی را بزیبایی بیان میکند: بر آورد مر زال را دل به جوش چنان شد کزو رفت آرام و هوش شب آمد پر اندیشه بنشست زال به نادیده بر، گشت بی خورد و هال (فردوسی،1376: 157) فردوسی در بعضی موارد خود به معرفی و تحلیل شخصیت قهرمانان داستان میپردازد و ویژگیهای ظاهری و باطنی آنها را بزیبایی توصیف میکند که در اینجا چند نمونه را ذکر میکنیم: الف) وقتی که زال از زابل حرکت میکند و به کابل میرسد فردوسی مهراب، پادشاه کابل را خود معرفی میکند و در مورد نژاد و وضعیت زندگی او توضیحاتی میدهد.
3- از طریق کنش(ارائه درون شخصیتها از طریق عمل آنان): این شیوه نیز از شیوههای مهم معرفی شخصیت در شاهنامه است که فردوسی از آن استفاده نموده است؛ یعنی خواننده با توجه به کنش شخصیتها به نوع شخصیت و ویژگیهای رفتاری آنها پی میبرد، به عنوان مثال: الف) منوچهر و مهراب بیتردید از نمونههای نوعی شخصیت هستند، شخصیتهایی که تنها در یک جمله خلاصه میشوند.