چکیده:
اندیشه ی معاصر مملو از بحث های متنوع و گوناگون درباره ی «عصر جهانی» و«جهانی شدن ها» است . جهانی شدن به مثابه ی پدیده ای که سبب فشرده شدن روابط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده است ؛ روز به روز تعمیق و گسترش بیشتر می یابد. با این همه ، هم زمان با چنین روند عام گرایی، وجهی از « خاص گرایی»ها در شکل نظریه های «بومی گرایانه » (نظریه های اصالت ) مورداستقبال قرار گرفته است . نگارنده در نوشتار حاضر این فرضیه را به آزمون میگذارد که بومی گرایی از ابعاد مختلف معرفتی، سیاسی و تاریخی به تضادهای جدی در برابر جهانی شدن همچون ادامه مدرنیته برمیخورد. به این منظور پس از تشریح و تعریف اجمالی جهانی شدن و پیامدهای آن و طرح بحث درباره معنای « بومی گرایی» به چند پارادوکس موجود در نظریه ی مزبور به عنوان نشانه های تائید فرضیه اشاره می شود. رویکرد مقاله ی حاضر توصیفی تحلیلی است .
A considerable part of the current thought has allocated to various debates on the “globalization age” and “Different Globalizations”. Globalization as a phenomenon which has tightened social, cultural and political relations is deepening and expanding in a daily manner. Despite of this generalism, a kind of exceptionalism in form localist theories has been remarked in the globalization context. The authors’ hypothesis is that, localism in its different epistemological, political and historical aspects has serious conflictions with globalization (e.g. continuation of modernity). The paper will survey the notion of globalization, its consequences and concept of localism; then to examine the author’s hypothesis, paradoxes of localism theory will be explained. The approach of the paper is descriptive-analytical.
خلاصه ماشینی:
بی تردید عمده ترین دغدغه ها در ارتباط با بومی گرایی و جهانی شدن این است که بپرسیم چه مدلی از بدیل های بومی در برابر چالش ایجاد شده قابل تصور است ؛ این بدیل ها چقدر اهمیت دارند یا خود از چه مشکلاتی رنج می برند؟ صف آرایی بومیگرایان و جهانی گرایان در چنین فضایی تبلورمی یابد اما چنان که این نوشتار نشان خواهد داد؛ به نظر میرسد ساختار و بنیان معرفت شناختی و سیاسی بومی گرایی، هم چون راهبردی در مواجهه با جهانی شدن ها، خود مشکلاتی دارد که نمی تواند راه برون رفتی بر پاره ای مشکلات فراهم آمده پیش روی ما بگذارد.
بومی گرایی،جنبشی با روندهای متضاد از آغاز عصر استعمار زدایی در نیمه ی دوم سده ی بیستم تاکنون ، بومیگرایی برای مواجهه با غرب و بنیان نهادن صورتی بومی از مدرنیته ، اشکال مختلف به خود گرفته که علی رغم نتایج مثبت در گونه هایی از آن ؛ اکنون یا این روندها موضوعیت خود را از دست داده یا امکان ایجاد زمینه یا زمینه های مشترک میان ایشان را در هدفی راهبردی تضعیف کرده است .
بومیگرایی امروزی مترادف پروژه ی شرق شناسی در دل مدرنیته پیشین است که از سده ی هفده به بعد به «غیرت سازی » متمایز غرب و شرق مدد رسانید؛اما حال که فرآیند جهانی شدن و ظهور سیاست های تنوع فرهنگی را در جوار یکدیگر تهدید کرده است «قوم محوری » به تشدید و سوق دادن جوامع بومی به سوی خود محوری کمک می کند (پین ،١٣٧٧: ٩٨).