چکیده:
رابطه توسعه اقتصادی و دموکراسی و ارتباط نفت و دموکراسی تاکنون از جهات گوناگون مورد کنکاش قرار گرفته است. این مقاله در پی آن است با توجه به نظریات مختلف مطرح شده، ممکن بودن توسعه اقتصادی و همین طور دموکراسی را در کشورهایی صادرکننده نفت بررسی کند. فرض بر این است که ایجاد نهادهای مدنی در جهت دموکراسی در کشورهایی که دچار اقتصاد رانتیر هستند؛ به شفافیت و پاسخگویی دولت کمک خواهد کرد و توسعه اقتصادی و توسعه انسانی را نیز در این کشورها ممکن خواهد کرد.
The relation between economic development and democracy; and between oil and democracy has been tested from various points of view. The aim of this article is to find the possibility of economic development and democracy in the oil exporting countries، and it concludes that the formation of civil institutions and civil society helps bringing democracy to the countries with rentier economy by making the government transparent and responsible، and makes possible for these countries to reach economic and human development.
خلاصه ماشینی:
فرض براين است كه ايجاد نهادهاى مدنى در جهت دموكراسى در كشورهايى كه دچار اقتصاد رانتير هستند؛به شفافيت و پاسخگويى دولت كمك خواهد كرد و توسعه اقتصادى و توسعه انسانى را نيز در اين كشورها ممكن خواهد كرد.
علاوهبر اين استثنايى كه بر قاعده رابطه مستقيم دموكراسى و رشد اقتصادى مترتب است؛به كشورهاى نفتى مربوط مىشود كه در منابع مختلف بهطور مجزا و مشخص مورد بحث قرار گرفتهاند.
درنهايت به اين سوال به زعم خود پاسخ خواهيم داد كه در شرايطى كه كشورى مانند ايران از ثروتى طبيعى مانند نفت برخوردار است؛آيا دموكراتيك شدن،آن را به توسعه هدايت خواهد كرد يا خير؟به تعبيرى بهتر،عامل دموكراسى در اينجا به توسعه كمك مىكند يا مانع آن مىشود؟فرض اين است كه روندهاى دموكراتيك،شفافيت،محاسبهپذيرى و پاسخگويى حكومت،نظارات و فشار افكار عمومى به واسطه احزاب و مطبوعات آزاد و همچنين جامعه مدنى قوى،به جايگزينى هزينهها در محلى كه براى توسعه اقتصادى مناسبتر است خواهد انجاميد و توسعه و دموكراسى درنهايت يكديگر را تقويت خواهند كرد.
اين گروه از كشورها،كشورهاى نفتى هستند(و گاهى ساير منابع معدنى نيز در كنار نفت ذكر مىشود)كه رشد اقتصادى متفاوت را تجربه مىكنند و رابطهاى ميان دموكراتيك بودن-يا نبودن-آنها و رشد اقتصادىشان وجود ندارد.
او معتقد است مىتوان رابطه على را كه ليپست و نظريهپردازان نوسازى براى توضيح رابطه توسعه و دموكراسى به كار بردهاند؛در مورد كشورهاى صادر كننده نفت آزمود.
درواقع،اين نظر وجود دارد كه هرجند راه تغييرات اجتماعى ازطريق رشد اقتصادى و افزايش درآمد سرانه در كشورهاى صادر كننده نفت به بيراهه و يا بنبست مىرسد،مىتوان ازطريق دموكراتيك كردن رژيم بدون پيش زمينه اقتصادى مورد نظر دانشمندان نوسازى،تغييرات اجتماعى در اين كشورها ايجاد كرد.