چکیده:
بی تردید امروزه، " اسلام هراسی" یکی از راهبردی ترین دغدغه های
جهان غرب و دنیای مسیحیت است . ظهور انقلا ب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و
پی آمدهای فکری و سیاسی آن در جهان معاصر، شوق مطالعه و پژوهش دربارة اسلام و
تشیع را به شدت افزایش داد . فروپاشی رقیب قدرتمند غرب، یعنی اتحاد جماهیر شوروی
در ادامه آن و رشد حرکتهای اسلامی متاثر از اندیشه انقلاب اسلامی، عطف ت وجه بیشتر
غرب به خاورمیانه اسلامی و بازخوانی مجدد تاریخ اسلام، خصوصا روابط تاریخی اسلام
« دیگر بودگی » و مسیحیت را ضروری تر نمود . نمایش چهره ای هولناک از مسلمانان و
را روز به روز شدت بخشید . با این حال نمی توان « اسلام هراسی » ، آنان از نظر مسیحیان
در یک بستر طولانی تاریخی شکل گرفته و پرورش یافته « اسلام هراسی » انکار کرد که
چیست و « اسلام هراسی » است. مساله اساسی تحقیق حاضر آن است که خاستگاه اولیه
مبانی فکری آن کدام است . نگارنده بر آن است که گر چه شناخت مسیحیان و غربی ها
از اسلام، از رهگذر بیزانس و سیسیل و اندلس را نباید نادیده گرفت، ولی جنگهای
دویست ساله مشهور به صلیبی بیشترین سهم را در شکل گیری ذهنیت تاریخی پر غلط
یکی از بنیادی ترین عناصر
مسیحیان داشته است . مقاله حاضر بر آن است تا نقش و جایگاه جنگهای صلیبی را که
یکی از بنیادی ترین عناصر" اسلام هراسی"غرب است بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه شناخت مسیحیان و غربیها از اسلام از رهگذر بیزانس،سیسیل و اندلس رانباید نادیده گرفت،ولی جنگهای دویست ساله مشهور صلیبی بیشترین سهم را درشکلگیری ذهنیت تاریخی پرغلط مسیحی داشته است و اگر با برخی همراه نباشیمکه معتقدند«جنگهای صلیبی به هر حال منشأ و موجد تمامی تلقی خصمانهای استکه امروزه در دو جهان مسیحی و مسلمان نسبت به یکدیگر احساس میشود»،حتمامیپذیریم که این جنگها اوج تجلی خصومت مضمری بود که پیش از آن نسبت بهمسلمانان وجود داشت(اسعدی،1381،19).
اینجاست که هدف جنگهای صلیبی را حتی باید فراتر از دفاع از همکیشانمسیحی دانست،نه آنگونه که کلود کاهن{o1o}معتقد است که این جنگ برای دفاع ازمسیحیان شرقی بود(مایر،1371،481).
نگاهی گذرا به خطبه پاپ اوربان دوم{o2o}در مجمعکلرمون{o3o}که امیران و نجیبزادگان و شوالیهها را گرد آورده بود تا حرکت مسلحانهشان را به صفحات شرقی مدیترانه توجیه کند،این نظر را تأیید میکند که هرچندزمینههای سیاسی،اقتصادی و اجتماعی در مغرب زمین عامل مهمی در شکلگیری جنگصلیب بود،ولی در اصل،رویکرد اعتقادی و دینی به این جنگها بود که توانست بسیجیگسترده را شکل داد و این رویکرد پس از جنگ نیز نقطه عطفی در نگرش تاریخیمسیحیان به اسلام و مسلمین شد.
جان لامونت{o3o}،متخصص جنگهای صلیبی،نیز معتقد است که در سدههای دوازدهم وسیزدهم میلادی در عصر جنگهای صلیبی و جهادها،دین همان نقشی را داشت کهایدئولوژی سیاسی امروز دارد،به جز چند استثنای چشمگیر،هیچ مسلمان و مسیحیای نبودکه از دین به جز سرپوشی برای هدفهای سیاسی غیر دینی استفاده کند؛اما با این همه،مردانزیر پرچم عقیدتی میجنگیدند و غالبا از برای همین پرچم بود که به استقبال مرگمیرفتند."