چکیده:
نگارنده سه معنا برای کلمه اخباری بیان میکند: یکی معنای قرن چهارم که تمام مورخان از جمله طبری سنی و برقی امامی را در برمیگیرد. دوم اطلاق کلی که هر محدثی را شامل میشود و مانند صدوق و مجلسی و حر عاملی. سوم جریانی که در برابر علم اصول فقه ایستاده که در طول قرن یازدهم تا سیزدهم بر حوزههای شیعی اثرگذار بودند. این دوره با مولی محمد امین استرآبادی آغاز شده و به شیخ یوسف بحرانی پایان میگیرد. نگارنده که آرای استرآبادی را بر اساس کتابش "الفوائد المدینة" بررسی و گزارش میکند، بر آن است که میرزا مهدی اصفهانی به عنوان شاگرد میرزا محمد حسین نایینی نظام معرفتی فقاهتی داشته و نمیتوان او را اخباری به معنای سوم دانست.
خلاصه ماشینی:
" شاید به نظر برسد که استرآبادی در اینجا همه اهتمام خود را متوجه معرفت نظری کرده و کاری به حوزه رفتار (فقه و اصول آن) نداشته است، اما عبارات بعدی نشان میدهد که سخن او بیشتر معطوف به اصول فقه و فقه است: «ائمه: ایشان را نهی کرده بودند از فن کلام و از فن اصول فقه که از روی انظار عقلیه تدوین شده و همچنین از فن فقه که از روی استنباطات ظنیه تدوین شده، از این جهت که عاصم از خطا منحصر است در تمسک به کلام اصحاب عصمت».
او مدعی است که امامان شیعه، پیروان خود را از آموختن کلام و اصول فقه و فقه برآمده از آن اصول منع کردهاند؛ مدعی است کتب حدیث شیعه به تواتر در هر مرحلهای روایت شده و کتاب کافی برآیند این تواتر است؛ مدعی است بزرگان شیعه چون مفید و مرتضی و طوسی، بیآنکه بدانند، به سیره دو دانشمندی سلوک کردند که در اجتهاد فقهی تحت تأثیر مذاهب عامه بودند و نهایتا مدعی است که تنویع چهارگانه حدیث را علامه حلی صورت داد و حال آنکه نقطه عزیمت در حدیث شیعه با نقطه عزیمت در حدیث اهلسنت متفاوت بودهاست.
پیش از آنکه فهرستی از آرای اخباریان و موارد افتراق آنان با مجتهدان را ارائه و ارزیابی کنیم، و سپس به نقل اظهارات خاص مرحوم میرزامهدی اصفهانی درباره این مکتب فقهی بپردازیم، بجاست به یک نکته اساسی توجه دهیم: منظومه معرفتی میرزامهدی اصفهانی بههیچ روی ناظر به مباحث فقهی و اصولی نیست، بلکه ایشان در حوزه معارف نظری (با تسامح میتوان گفت: کلمه) منظومهای برگرفته از آیات و احادیث ارائه کرده و از حیث سلبی نیز با رویکردهای فلسفی و عرفانی در تقابل بودهاست."