خلاصه ماشینی:
"نکتهی حایز اهمیت و اولیهی این اثر،آن است که راوی هم به شکلی پارادوکسیکال و متناقض،خاطرهبودن نوشتههای را انکار میکند و هم رویکردی طنزآمیز به وقایع دارد و این ویژگی در آغاز سبب میشود که خواننده اساسا از همانلحظههای نخستین،کنجکاو شود و با تمرکز روی داعیههای نویسنده به این پرسش برسد که اگر اینها خاطره نیستند و وقایعنگاریاند،پسچه لزومی برای نوشتن آنها وجود داشته است؟و یا،مگر این حوادث تا چه اندازه مهم و خاصاند که نویسنده تصمیم به ثبت آنها گرفته وهمه را در این کتابها ارایه داده است؟ این پرسشها،بهطور ضمنی،نکتهی دیگری را هم به ذهن متبادر میکنند و آن هم این است،که احتمالا راوی(یا همان نویسنده)با خوانندگان کتاب شوخی دارد و یا آنکه،وقایعنگاری مورد ادعای راوی کودک داستان،در اصل شامل حادثه و یا خاطره نیست و ظاهراداستاننگاری است که احیانا باید آن را خواند: سپتامبر-سهشنبه:رکوراست بگویم که این دفتر وقایعنگاری است،نه یک دفتر خاطرات.
او فقط میخواهد پشتسرهم جوک و شوخی ردیف کند و این نشان میدهد که داستان برای او کاربریکاملا مجازی دارد و سرگرم کردن کودکان را در اولویت نویسندگیاش که به آن به عنوان یک حرفه و شغل هم مینگرد،قرار داده و این درشرایطی است که«لطیفهمحوری»داستانها گاهی چنگی به دل نمیزند،زیرا اغلب جوکها و شوخیهای او طرح باورپذیرانهای ندارند و بهرغم طنزآمیز بودنشان،غیرواقعی،سطحی و گذرا و مخصوصا«ساختگی»و مصنوعی به نظر میرسند: رفتم بالا تا دوش بگیرم که دیدم روی در حمام نوشتهاند«سلام رودریک»."