چکیده:
این مقاله تلاشی است برای بررسی دیدگاه فلسفۀ وجودی یا مکتب اگزیستانسیالیسم دربارۀ یکی از موضوعات فلسفۀ متعارف در عرصۀ وجودشناسی. این مسأله بویژه از این جهت اهمیت دارد که پیروان این مکتب، بجای پرداختن به مفاهیم کلی و انتزاعی، میکوشند به شناخت وجود انسان اصیل که در متن زندگی با مسایل گوناگون درگیر است بپردازند؛از این رو بازخوانی آرای ایشان در مباحث هستیشناختی با ارزرش مینماید. در این مقاله برای پرهیز از پراکندهگویی به سراغ کارل یاسپرس روانشناس و فیلسوف آلمانی (1883-1969) رفتهایم که پس از کرکگارد مهمترین شخصیت در میان فیلسوفان اگزیستانسیالیسم الهی است. در میان موضوعات فراوان فلسفۀ یاسپرس، ابتدا تقریری از آرای وجودشناسی و انسانشناسی یاسپرس (شامل جهان،امر متعالی، وجود تجربی انسان یا دازاین، آگاهی کلی، روح، و هستی انسانی و برخی از اوصاف اصلی وجود خاص انسانی) ارائه شده و سپس به موضوع علیت پرداخته شده که از یک سو موضوع مهمی در میان مباحث وجودشناختی در فلسفۀ متعارف است و از سوی دیگر با عنایت به بحث ارتباط ضروری میان علت فاعلی و معلول، و چالش تعارض با موضوع آزادی اراده و اختیار انسان، اهمیت مضاعف مییابد. یاسپرس سخنانی هم در قبول و هم در انکار علیت دارد که در پایان مقاله به راهحلهایی جهت رفع این تعارض و ایجاد سازگاری میان سخنان او اشاره شده از جمله اینکه میتوانیم دیدگاه یاسپرس را مشابه نظر فیلسوفان مسلمان بدانیم و بگوییم او نیز قائل به علیت طولی است.
خلاصه ماشینی:
"(کاپلستون، 1375، ص 418-417) [14] رابطۀ وجوه وجود یا وجوه فراگیرنده را میتوان در جدولی چنین نمایش داد: فراگیرندهای که ما هستیم فراگیرندهای که وجود فی نفسه است درون ماندگار (حال) وجود تجربی (دازین) آگاهی کلی روح جهان فرارونده (متعالی) هستی انسانی متعالی نکتۀ مهم مرتبط با جدول فوق این است که یاسپرس برای هر یک از این وجوه و مراتب فراگیرنده، از نظر شناخت حقیقت خاصی قائل است که با ابزاری خاص و در نظام فلسفی علمی خاصی قابل حصول است.
علاوه بر آنچه ذکر شد که همگی به وجود آزادی در مرتبة هستی انسانی و ناسازگاری آن با جبر و ضرورت علی برمیگشت، گاهی ادعا میشود که دیدگاه او در باب دیگر مراتب وجود انسان نیز امری فراتر از رابطۀ علیت و معلول است که نمونه چنین طرز فکری در کتاب روانشناسی شهود جهانی (Psychology of world intuition) او مطرح شده است.
زیرا نظر اصلی اسپینوزا حکم به جبر و عدم آزادی انسان است و وقتی در برخی از فصول کتاب اخلاق (Ethics) به امکان آزادی انسان حکم میکند، راه حل مذکور میتواند توجیهگر مناسبی برای جمع میان دو عقیده بظاهر ناسازگار او است اما به نظر میرسد راه حل فوق در مورد فلسفه خود یاسپرس راه حل مفیدی نیست زیرا او آزادی را از آن همة انسانها میداند و برای تحقق آزادی نیاز به شرط شناسایی روشن علت و معلول و خارج شدن از تحت فشار عواطف و تمایلات نمیبنید.
(یاسپرس، 1375، ص 87-88) اما راه حل دوم برای جمع میان آرای مختلف یاسپرس در باب علیت این است که بگوییم او نیز مانند دیگر فیلسوفان اگزیستانسیالیست معتقد است که قبول اصل علیت، با آزادی انسان سازگار نیست."