چکیده:
تصور به بدیهی و نظری تقسیم می شود. محور بحث در مبحث تعریف، تصورات نظری است. یکی از بحث ها این است که چه مفاهیمی نظری اند؟ آیا تصورات کلی ماخوذ از حسیات بدیهی اند یا نظری؟ اگر نظری اند، چگونه ممکن است مفاهیم جزئی حسی بدیهی باشند، ولی کلی ماخوذ از آن ها نظری؟ آیا ممکن است کل در تعریف جزء ذکر شود؟ اگر خیر، پس چگونه در برخی تعریف ها کل در تعریف جزء ذکر می شود؟ آیا فصل حقیقی، قابل شناخت است؟ و اگر نیست، منطق دانان چه جایگزینی پیش نهاده اند؟ آیا هدف از تعریف، تشریح مفاهیم اسم است یا تحلیل مفاهیم ذاتی نهفته در محدود؟ آیا حد تام صعوبت دارد یا سهولت؟ امروزه که بین منطق و فلسفه آن تفکیک می شود می توان گفت این پرسش ها و مانند آن ها، پرسش هایی است از سنخ مسائل فلسفه منطق، نه از سنخ مسائل منطق.
به هر حال ملاصدرا در این مسائل ورود یافته و بدانها پاسخ گفته است. در مجموع، ملاصدرا جانب مشائین را در این مباحث گرفته و چالش هایی را که شیخ اشراق در آن ها به وجود آورده، با دید نقد پاسخ گفته است.
Concepts are divided into self-evident and theoretical ones. The focus of definition discussions are theoretical concepts. Different questions are raised: what are theoretical concepts? Are general concepts given through sense self-evident or theoretical? How is it possible that particular sense concepts are regarded as self-evident but those derived from them as theoretical? Is it possible to take whole in the definition of part? If not، how can counterexamples be explained? Is real differentia knowable? If not، what substitute is offered by logicians? Is the purpose of definition to clarify the concepts or analyze the essential notions which lie in the defined? Is it easy or difficult to present a complete definition? With the distinction being nowadays made between logic and philosophy of logic، the above questions and similar ones are to be discussed in the latter.
Mulla Sadra، at any rate، touched on these problems and provided answers. In general، he was in favor of Peripatetics and attempted to meet the challenges raised by the Master of illumination.
خلاصه ماشینی:
"(صدرالمتألهین، بیتا: 9 ـ 278؛ همان، 1981: ج 4، 91) شاید بتوان گفت که از نظر ملاصدرا مفاهیم جزئی به طور مطلق به این دلیل بدیهیاند که ریشه در علم حضوری دارند و لذا ملاصدرا میگوید: هویات وجودی تعریف نمیپذیرند؛ زیرا بازگشت آنها به وجود است و وجود به دلیل اعمالاشیاء و ابسطالاشیاء بودن جنس و فصل ندارد.
(همان، بیتا: 171 و 54) یکی دیگر از شرایطی که ملاصدرا در تعریف لازم میداند، این است که در تعریف نباید تردید وجود داشته باشد؛ زیرا هدف از تعریف ایجاد تصور در ذهن است و تردید در تعریف سبب میشود تصور مورد نظر در ذهن ایجاد نشود، اما باید به این نکته توجه داشت که گاهی لازمة مفهومی تردید است و لذا این نوع تردیدها منافاتی با شرط تعریف ندارد.
(صدرالمتألهین، بیتا: 2 ـ 61) جایگاه تعریف آیا بشر میتواند حقیقت اشیاء را بشناسد؟ برخی بین حقایق بسیطه و حقایق مرکبه تفکیک کرده و گفتهاند: شناخت حقیقت مرکبه در توان بشر است؛ زیرا اجزاء مرکب به هر طریقی شناخته شود، حقیقت مرکب شناخته میشود، اما معرفت حقیقت بسیط در توان بشر نیست، هر چند بشر از راه آثار و لوازم قادر است معرفت غیرحقیقی نسبت به بسایط حاصل کند."