چکیده:
مجالس عزاداری بهعنوان کانونی برای تجسم بعد مناسکی دین در پیوند با زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه دینداران در ادوار تاریخی اشکال گوناگونی به خود گرفته است. این نوشتار بر آن است تا مبتنی بر نظریههای کارکردگرایانه و روش اسنادی و میدانی- مشاهده مستقیم و مصاحبه نیمه ساخت یافته - برحسب نوع هیئتها، بازنمود تحولات فرهنگی اجتماعی را تا اواخر دهه هشتاد در مراسم مذهبی زنانه شهر تهران به تصویر کشد. مبتنی بر یافتههای این پژوهش علاوه بر شکل سنتی و مرسوم مراسم روضههای زنانه که از دوره قاجاریه با شکلی ساده و فارغ از تجملات، ساختار سخنران/ روضهخوان و محتوای روضه با وجه غالب عاطفی، وعظ و توصیه، ادعیه بدون ترجمه و مخاطبانی بهطور عمده کمسواد یا بیسواد، هممحلی و مسن رایج بود، از دهه هفتاد به بعد دو گونه هیئتهای «عامهپسند» و «معرفتگرا» در میان زنان برخوردار از سرمایه فرهنگی جامعه شهری مدرن رواج یافت. هیئتهای عامهپسند در شکل تجملی، پرزرق وبرق و شورانگیز، در ساختار مداح/نوازنده و در محتوا عامیانه و همه فهم و مخاطبانی بهطور عمده جوانتر، پایگاه طبقاتی متنوع، سطح تحصیلاتی متوسط و فاقد شغل و هیئتهای معرفتگرا در شکل تجملی و پرزرق و برق با میزانی رسمیت بیشتر، ساختار سخنران/ مداح و سخنران/ مداح/ نوازنده، محتوای عقلی، استدلالی وشناختی و مخاطبانی جوان، با تحصیلات عالیه، مشاغل حرفهای از طبقات اجتماعی بالا، تقاضاهای فرهنگی جدید و متنوع زنان را در پیوند با زمینه فرهنگی جامعه بازنمایی میکنند.
خلاصه ماشینی:
"مناسک مذهبی زنانه در دوران قبل از انقلاب مطابق اسناد تاریخی، هیئتها و جلسات مذهبی بهعنوان کانونی برای انجام مناسک دینی و مذهبی، نخستین بار در دوران حکومت شیعی آل بویه در بزرگداشت و سوگواری حضرت امام حسین (ع)تشکیل شدند و پس از رسمیت یافتن مذهب تشیع در عصر صفوی رواج بیشتری داشته و بهعنوان بخشی لاینفک از نقش آفرینی دین در حیات اجتماعی مؤمنان تا به امروز تداوم یافتهاند، لیکن در خصوص مناسک مذهبی زنانه حتی تا اواخر دوره پهلوی نیز، جز در حد اشاره به موجودیت آنها سند و گزارشی در دست نیست و همین امر به نوبه خود دلالتی است هم بر موقعیت حاشیهای زنان و هم دیگر شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه.
در واقع جاییکه شکل، محتوا و ساختار عرضه شده در هیئتهای سنتی بهدلیل مشخصههایی چون نخبهگرایی، ابتناء بر هنجارهای مرسوم و جاافتاده اجتماعی- فرهنگی، ثبات و استمرار، نه با تقاضای گروهی از زنان جوان و میانسال، بهطور عمده خانهدار و دارای تحصیلات متوسط برای فهم آسان، اهمیت به جنبههای زیباییشناختی، شورانگیزی و هیجانخواهی و نه با نیازشناختی و معرفتی زنان جوان و عموما با سطح بالای تحصیلات و شاغل که هریک به نحوی تحولات فرهنگی جامعه مدرن شهری را تجربه نمودهاند، تناسب نداشته است، کارکردهای انطباقی و هویتبخش مناسک مذهبی بهویژه در مقابل هنجارهای مستقر دین رسمی، آنگونه که یینگر و اوداا تصریح میکنند، در قالب اشکال نوین و فردگرای کنش مذهبی زنان در هیئتهای عامهپسند و معرفتگرا متناسب با نیاز و ذائقه فرهنگی آنها برای تحقق بخشیدن به وجه احساسی، زیباییشناختی، شورانگیزی و همهفهمی در تجربه دینی و یا رجحان وجه عقلی- استدلالی و شناختی متون دینی اعم از قرآن، نهجالبلاغه، ادعیه و مناجات، تأثیر و تأثر شکل، محتوا و ساختار مناسک عزاداری زنانه و تحولات فرهنگی زمینه را بهروشنی عیان میکند."