چکیده:
در این مقاله خصلتهای عقلانیت ارتباطی در حوزه عمومی ایرانی مورد مطالعه قرار میگیرند. این مقاله با استفاده از رویکرد هابرماس، عقلانیت ارتباطی را عامل توسعهیافتگی حوزه عمومی و تحول از زیستجهان سنتی به مدرن در نظر میگیرد. به همین منظور زیستجهان ایرانی به عنوان عامل مؤثر در تحول از سنت به مدرنیته در این مقاله مورد توجه قرار میگیرد. توضیح آنکه، مطالعه تاریخ تحولات اجتماعی ایران حاکی از آنست که زیستجهان روشنفکران، نخستین زیستجهانی است که امکان تفکر نقادانه در مورد موضوعات عمومی را در ایران فراهم کرده است. مقاله حاضر ضمن تاکید بر بینش ارتباطاتی، بر آن است که دستیابی به زیستجهان منسجم مدرن نیازمند افکار و اندیشههای مستقل و محققانهای است که میان سنت ایرانی و مدرنیسم پل زده و به نوعی بر بومیگرایی علمی استوار باشد. این مقاله همچنین نشان میدهد زیستجهان ایرانی، از ویژگیهایی برخوردار است که منحصر به جامعه ایرانی است و از این جهت برای طیکردن دورهگذار لازم است تا عوامل بسترساز مطابق با زیستجهان خود را برای دستیابی به مدرنیته ایرانی بازسازی کند. زیستجهان روشنفکری ایران در حال نقد موضوعات عمومی از مجرای نقد بسیاری از باورهای موجود در جامعه ایران است. به عبارت دیگر، زیستجهان روشنفکری ناشی از نقد زیستجهان سنتی است. با وجود اینکه ایدئولوژی و ایدئولوژیزدگی از مشخصات زیستجهان روشنفکری ایرانی است، اما تقدسزدایی اولین و عمدهترین خصلت عقلانیت ارتباطی در این زیستجهان است. مطالعه ما گسستگی و قدرتمحور بودن را به عنوان خصایص دیگر عقلانیتارتباطی نشان میدهد.
خلاصه ماشینی:
"در این میان گروهی ازتحصیلکردگان دانشگاههای ایران و غرب که برخاسته از دل حکومت اسلامی بودند،با ایجاد اپوزیسیونو گفتمان اصلاحطلبی در ایران به مخالفت و مشاجره با حکومت پرداختند و در عین حال شرایط مناسبیرا برای ظهور دوباره گفتمانهای در پستو فراهم آوردند؛لذا شرایط حکومت اسلامی ایران پس ازدستیابی به وضعیت پایدار،امکان ظهور انواع گفتمانها را به وجود آورد،هرچند تحلیل گفتمانهایروزنامهها نشان میدهد که این گفتمانها هنوز هم به جای مباحثه مستدل به مشاجره میپردازند؛لذامیتوان از این مطالعه نتیجه گرفت که زیست جهان روشنفکری ایرانی در تلاش برای دستیابی به قدرتبه مخالفت با گفتمان حاکم و تعامل با سایر گفتمانها میپرداخته است و ازاینرو پس از تقدسزدایی،گسستگی و قدرتمداری/طلبی،خصایل دیگر عقلانیت ارتباطی در حوزه عمومی ایرانی هستند.
در واقع مطالعه شش نسل روشنفکران ایرانی نشان میدهدکه طبقه متوسط همواره در حال توجه بیشتر به یک سویه از فراگفتمان مدرنیته-یا سویه گفتمانمذهبی یا سویه گفتمان مدرنیسم غربی-بوده است،اما مطالعه ما نشان میدهد که نسل ششمروشنفکران در نگاه انتقادی به خود،خواهان تولید زبان مشترک میان خود و مردم است وتوسعه نیافتگی حوزۀ عمومی،دغدغۀ ذهنی اعضای آن است؛البته نسل ششم روشنفکران هنوز بهگفتمان منسجم و مستدل انتقادی دست نیافته است و هنوز تعامل انتقادی میان گفتمانهای مختلفزیست جهان روشنفکری مشاهده نمیشود،اما براساس گفتههای نمایندگان این نسل میتوان گفت،ایننسل خواهان خروج از انزوا و رشد حوزه عمومی است و به پتانسیل مقاومت زیست جهان سنتی پی بردهاست و در جستجوی راهی برای گفتگو و تعامل با مردم و سایر زیست جهانهاست."