چکیده:
در طول تاریخ تفکر فلسفی، پیرامون فرایند حصول ادراکهای عقلی، نظریههای مختلفی از سوی نظریهپردازان عرضه شده است که مهمترین آنها نظریۀ «تجرید» است. اما ملاصدرا تجرید، به این معنی را قبول نداشت و با تکیه بر مبانی متعدد فکری خود به معنی نوینی از تجرید رسید. او بجای تمرکز بر صورت ادراک شده، تجرید را در ابتدا به فاعل شناسایی نسبت میدهد که بتبع آن، ادراک نیز از تجرد بیشتری برخوردار خواهد شد. این نظریه همچنانکه برخاسته از مبانی فکری ویژۀ حکمت متعالی صدرایی است، پیامدهایی ویژه در قالب نظریههای دیگر نیز داشته است؛ از اینرو میتواند نمایانگر نوعی نظام فکری پیچیده و در عین حال روشمند باشد. همچنین صدرالمتألهین به: مشاهدۀ جوهرهای عقلی، آمیختگی ادراک عقلانی با تخیل یا همان درک خیالی، ایجاد صورتهای عقلی بواسطۀ نفس، اتحاد نفس با عقل فعال هنگام ادراک عقلی، و ارتباط آن با صور معقول معتقد است. هرچند صاحبنظران حکمت متعالیه کوشیدهاند با توجه به حالتهای مختلف نفس ادراککننده، این چندگانهگوییها را هماهنگ و همراستا نشان دهند اما در مواردی بنظر میرسد ابهامها و برخی ناهمخوانیها هنوز کاملا بر طرف نشده و کاوش و تلاشهای بیشتری میطلبد؛ که البته با توجه به مبانی فکری صدرایی، در کنار هم نشاندن بیشتر آنها غیرممکن نیست. در این مقاله، مقصود اصلی جستجوی روش اندیشدن ملاصدرا در این فرایند است، نه تأیید همۀ دیدگاههای او. از اینرو، ضمن بررسی و نقد برخی از اندیشههای او در اینباره، بویژه بحث اتحاد فاعل شناسایی با عقل فعال و مشاهدۀ مثل، کوشش شده است با تمرکز بیشتر بر نظریۀ تعالی نفس ادراککننده و با نگاه به سایر اصول، روش فکری صدرالمتألهین در زمینۀ ادراک عقلی بیشتر مورد توجه و تبیین قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"ازاینرو،ضمن بررسی و نقد برخی از اندیشههای او در اینباره،ویژه بحث اتحاد فاعل شناسایی با عقل فعال و مشاهدۀ مثل،کوشش شده است با تمرکز بیشتر بر نظریۀ تعالی نفس ادراککننده و با نگاه به سایر اصول،روش فکری صدر المتألهین در زمینۀ ادراک عقلی بیشتر مورد توجه و تبیین قرار گیرد.
در بحثهای بعدی خواهد آمد که ملا صدرا با وجود آنکه نفس را در ادراک معقولات نظارهگر مثل عقلی دانسته و حتی برای عدم ایجاد صورتهای معقول توسط نفس دلیل هم دارد،در مواردی آن را در این مقام نیز فاعل و مخترع معرفی کرده است.
چگونه نفس هم با عقل فعال که مورد قبول مشائیان است،متحد میشود و هم مثل مورد انکتار آنان را مشاهده میکند؟کدام معقول را با عقل فعال درک میکند و کدام را از طریق شهود حضوری مثل؟ اساسا چرا نفس نمیتواند بدون دخالت عقل فعال و صورتهای مثالی و اتحاد با آنها،به ادراک عقلی برسد؟ چرا صورتهای ادراکی از نفس مجردتر و در مرتبۀ بالاتری واقعند؟چگونه میتوان اثبات کرد که ادراک عقلی از شدت وجودی برخوردار است و از اینرو،نفس نمیتواند آن را در خود بسازد و بپروراند؟بنظر میرسد در این زمینه بنحوی بین مفهوم و واقعیت خلط شده و دیدگاه یکی از صاحبنظران معاصر فلسفه مبنی بر ناتمام بودن این مبنا، بدور از حقیقت نیست،چراکه برای معرفت عقلی لزومی به مشاهدۀ عقل مجرد یا اتصال و اتحاد با آن نیست."