چکیده:
خداوند پس از آفرینش موجودات، چگونه ارتباطی با آن ها دارد؟ در پاسخ به این سوال، برخی هرگونه ارتباط را نفی کرده اند و معتقدند که جهان پس از پیدایش، جدای از آفریننده ی خود، به کارش ادامه می دهد. گروهی دیگر به وجود رابطه میان خالق و مخلوق اذعان دارند که خود چند دسته اند. افلاطون و برخی از متکلمین مسلمان، هرچند به شکل متفاوت، به رابطه ی صانع و مصنوع اشاره کرده اند. ارسطو این رابطه را از نوع محرک و متحرک دانسته است. رواقیون رابطه ی خدا و جهان را همان رابطه ی نفس و بدن تلقی کرده اند، که از جهاتی همگون با دیدگاه برخی از عرفای مسلمان است. افلوطین سخن از فیضان و رابطه ی صادر و مصدر به میان آورده است، که در نحله های مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی متاخر، تاثیر فراوان داشته است. رابطه ی حلول و اتحاد نیز نوع دیگری از این ارتباط است، که منتسب به مذهب نصارا و جمعی از صوفیه است. این نوشتار ضمن بررسی و نقد نظرهای گذشته، به تبیین رابطه ی دیگری میان خداوند و آفریده هایش در قالب وجود رابط و مستقل می پردازد و نشان می دهد که رابطه ی خالق و مخلوق از نوع رابطه ی وجود رابط و مستقل است، به گونه ای که مخلوقات عین ربط به خداوند هستند نه موجودات مستقلی که مرتبط با او باشند، چون در غیر این صورت، در مقابل خداوند، از نوعی استقلال برخوردار خواهند بود و چنین چیزی پذیرفتنی نیست. این دیدگاه، که بر مبنای حکمت متعالیه شکل گرفته است، با آموزه های وحیانی نیز سازگار است.
خلاصه ماشینی:
"در بحث دیگر، که سخن از کیفیت ارتباط میان خالق و مخلوق پس از خلقت است، پاسخ این سؤال روشن میشود که آیا خداوند مخلوقات را پس از ایجاد، به حال خود رها کرده است و آنها نیز به کار خود ادامه میدهند یا همانطور که موجودات در پیدایش خود نیاز به آفریدگار بیهمتا دارند، در ادامهی حیات نیز به همان اندازه به او نیازمندند؟ تفاوت و تفکیک این دو مبحث در مقام تحلیل محتوایی آنهاست، وگرنه نتایج این نوشتار ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که در مقام تحقق و تکوین، همانگونه که پیدایش عالم به خالق وابسته است، بقای آن نیز مستلزم عین ربط بودن آن به خالق خویش خواهد بود.
این موضوع از پیچیدگی و ظرافت خاصی برخوردار است، زیرا در یک طرف این رابطه، وجودی نامتناهی قرار دارد و به همین جهت، درک رابطهی آن با موجودات بسیار دشوار مینماید و در طرف دیگر این رابطه، موجوداتی هستند که بدون ارتباط با خالق خود قوام و دوامی ندارند و در حقیقت، هستی آنها عین ربط به خداست نه مرتبط با او، زیرا واژهی ارتباط این معنا را به ذهن متبادر میسازد که سوای این ارتباط، یک استقلالی برای آنها لحاظ میشود و حال آنکه خواهیم گفت چنین استقلالی برای مخلوقات نادرست است و آنها ربط و تعلق محض به آفریدگار خود هستند.
تمام تمثیلاتی که در آثار حکما و عرفا در جهت نشان دادن نحوهی تجلی حق در موجودات ارایه شده است، در قالب وجود رابط و مستقل میگنجد، زیرا همهی آنها محض ربط بودن ماسوی الله را بیان میکنند، به شکلی که کثرت حقیقی از میان برداشته میشود و همهی هستی مربوط به حقیقت واحد میگردد."