چکیده:
انسان کامل مثل اعلای الهی و آیت کبرای او است که بر صورت حق آفریده شده و کلید معرفت است. از نظر ابن عربی، انسان ثمره وجود و کمال عالم کونی و غایت حرکت وجودیه و ایجادیه است. اول است به قصد، آخر است به ایجاد. قلب انسان کامل، آیینه تجلیات ذاتیه و اسمائیه است. از نظر مولانا، کاملان، نایب حق اند در روی زمین و سایه و ظل اویند. مرآه حق و آیه تمام نمای هستی که رابطه اش با حق بی واسطه است و از این جهت روح و دل عالم است. در این تحقیق، نظرهای این دو عارف بزرگ درباره انسان کامل بررسی و درطی آن، اشتراکات و افتراقات آنها روشن شده است.
The perfect human is an instance of divine florescence and a great sign of divinity which has been created in truth and is the key to wisdom. From the view point of Ibn-e-Arabi، human is the result of existence and is the perfection of this world. The heart of the perfect human is a mirror reflecting the divine characteristics. From the view point of Mewlanathe perfect human is the representative of the divine existence on earth and the mirror of existence whose relation to the divine source is immediate and direct and is thus the heart and soul of the universe.
خلاصه ماشینی:
"oohay@74nasenum تاریخ دریافت:89/2/5؛تاریخ پذیرش:89/8/12 مقدمه انسان چه اعجاب و شگفتیای دارد که مالک ملک و ملکوت و صاحب سطوت و جبروتاو را از حقیقت خود سیراب کرده،جام و جانش را به شراب روحانی روح خود لبریز کردهاست:«و نفخت فیه من روحی»این انسان کیست که به تنهایی حامل امانت الهی شدهو بار امانتی که خداوند به آسمان و زمین عرضه کرد و آنها نتوانستند تحملش کنند او بهدوش کشید؟ در مکتب ابن عربی،خلیفۀ تامۀ الهیه که واسطه در فیض و اولین منزلگاه حق پس ازخروج از مقام ذات است و جایگاهی رفیع و حقیقتی منیع دارد،حقیقتی که رویی به سویحق و رویی به سوی خلق داشته و جمیع عوامل هستی از دریچۀ فیض او پا به عرصۀ وجودمینهند،به مقام«انسان کامل»تعبیر شده است.
{Sآن جماعت را که وافی بودهاند#بر همه اصنافشان افزودهاند#گشت دریاها مسخرشان و کوه#چار عنصر نیز بنده آن گروهS}(همان،دفتر 5،ص 587،بیت 1192) امان هر دو جهاناند و شافع هر دو کون: {Sچشم عارفدان امان هر دو کون#که بدو یابید هر بهرام عون#زان محمد(ص)شافع هر داغ بود#که ز جز حق چشم او مازاغ بودS}(همان،دفتر ششم،ص 1056،بیت 2873) این انسان کامل به چنین مقام و مرتبت بدان سبب رسیده است که شاهد حق استو مورد توجه خاص؛او معشوق حق است و مورد محبت و عشق او،کمال ظهور و تجلی این عشق در حقیقت محمدیه نهفته است که به جانش قسم خورد و در شب معراج برتر ازهمهاش نشاند: {Sعشق حق و سر شاهد بازیاش#بود مایه جمله پردهسازیاش#پس از آن لولاک گفت اندر لقا#در شب معراج شاهد بازما#این قضا بر نیک و بد حاکم بود#بر قضا شاهد نه حاکم میشود#شد اسیر آن قضا میر قضا #شاد باش ای چشم تیز مرتضیS}(همان،ص 1057،بیت 2896) مقایسۀ دو دیدگاهدیدگاه ابن عربی 1."