چکیده:
هدف: در مطالعه حاضر هدف، بررسی رابطه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان (CERQ) و رابطه آن با افسردگی و اضطراب در دانش آموزان مراکز راهنمایی استعدادهای درخشان شیراز بود.
روش: برای دستیابی به این هدف همه دانش آموزان کلاس های اول تا سوم مراکز راهنمایی استعدادهای درخشان شهر شیراز (500) نفر به تکمیل CERQ و شاخص های افسردگی و اضطراب مقیاس SCL-90-R پرداختند. از ضریب آلفای کرونباخ برای بررسی پایانی، و از روش های تحلیل عوامل و همبستگی نمره کل با نمرات خرده مقیاس ها برای بررسی روایی CERQ استفاده شد.
یافته ها: نتایج ضمن تایید پایانی و روایی CERQ نشان دادند که بدون توجه به جنسیت پاسخ دهنده، راهبردهای شناختی مقصر دانستن خود، تمرکز بر تفکر، باز ارزیابی مثبت، مصیبت بار تلقی کردن، و مقصر دانستن دیگران پیش بینی کننده های مهم افسردگی و اضطراب بودند.
نتیجه گیری: نتیجه کلی این تحقق نشان می دهد که راهبردهای شناختی تنظیم هیجان از جمله مقصر دانستن دیگران پیش بینی کننده افسردگی و اضطراب هستند.
Objective: The aim of this study is to investigate the psychometric properties of the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) and the relationship with measures of depression and anxiety in students studying in Shiraz special middle schools for talented students.
Method: 500 students filled out the CERQ، SCL-90-R depression and anxiety subscales. Cronbach alpha، factor analysis، and the subscale-total score correlations were used to study the reliability and validity of the CERQ.
Results: The results supported the reliability and validity of the CERQ and demonstrated that excluding the respondent gender، self-blame، rumination، positive reappraisal، catastrophizing، and blame-others were the best predictors of depression and anxiety in these students.
Conclusion: We can conclude that cognitive emotion regulation strategies could be important factors probably in the depression and anxiety etiology and treatment.
خلاصه ماشینی:
روایی پرسشنامه در مطالعهء یوسفی(2831)از طریق همبستگی میان نمره راهبردهای منفی با نمرات مقیاس افسردگی و اضطراب پرسشنامهء 82 سؤالی سلامت عمومی(گلدبرگ و هیلر،9791)بررسی شده و به ترتیب ضرائبی برابر 0/53 و 0/73 به دست آمده که هر و ضریب در سطح 0/1000> p معنادار بودند.
در این رابطه در بررسی پایایی این ابزار، میزان ضرایب آلفای کرونباخ،برای راهبردهای منفی،مثبت،و کل،محاسبه شد که مقادیر آن به تفکیک دختران و پسران و کل نمونه در جدول 2 آمده است: جدول 2-ضرایب آلفای کرونباخ (به تصویر صفحه مراجعه شود) برای بررسی روایی،ساختار عاملی پرسشنامه با استفاده از روش آماری تحلیل عامل بررسی شد.
برای بررسی تفاوت نمرات دختران و پسران در مقیاسهای اضطراب،افسردگی، و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان،از تحلیل واریانس یک طرفه(به همراه تصحیح بونفرونی)استفاده شد که نتایج آن در جدول 4 آمده است.
در پایان تحلیهای مشابهی بر روی کل گروه نمونه نیز صورت گرفت(جدول 5) که نتایج نشان دادند راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در مجموع میتوانند 33 درصد از افسردگی را تبیین کند (F-26/780ṣP>0/0001) .
نتیجهء دیگر این پژوهش حکایت از وجود تفاوت معنادار میان دختران و پسران نوجوان در استفاده از برخی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان به هنگام مواجهه با استرس و رخدادهای منفی زندگی دارد؛بدین صورت که در مقابله با استرس و رخدادهای ناراحتکننده،دختران نوجوان بیشتر از پسران نوجوان از راهبردهای مقصر دانستن خود،و تمرکز بر تفکر استفاده میکنند.
به طور کلی نتایج این مطالعه حاکی از آن است که استفاده از راهبردهای غیر انطباقی و منفی تنظیم هیجان نظیر مقصر دانستن خود،تمرکز بر تفکر،مصیبتبار تلقی کردن،مقصر دانستن خود میتواند به مثابهء یکی از عوامل مرتبط با رشد آسیبشناسی روانی نوجوانان ایرانی تلقی شود.