چکیده:
این مقاله بررسی ساز و کار روایت منطقالطیر از دیدگاه دو روایتشناس ساختارگرا، گرماس و ژنت است. از یک سو، با طرح الگوی کنشی معناشناسانة گرماس و ساختار بنیادین تقابلهای دوگانه در این الگو، فرایند معناسازی و پیشروی واحدهای روایت در منطقالطیر تحلیل میشود. همچنین نقش تقابل جفتهای متضاد همچون معنا و صورت، روح و جسم، لاهوت و ناسوت در شکلگیری نقشهای کنشی این الگو تبیین میگردد. از دیگرسو، بر اساس نظریة ژنت، سه سطح روایی داستان، روایت، روایتگری و مؤلفههای رابط این سطوح در متن منطقالطیر نشان داده میشود تا از دیدگاه ژنت، میزان روایتمندی این اثر معلوم شود.
This article is an analysis of the narrative aspect of Attar’s Mantiq-Al-Tayr (Speech of Birds)، based on the views of two structuralist narratologists- Gremas and Genette. On the one hand، using Gremas’s interpretative actanitial model، and basic structure of binary oppositions in this model، we will study the process of creating meaning and development of narrative units in Mantiq-Al-Tayr، as well as the role of binary oppositions، such as، meaning/ form، body/ soul، and the heaven/ the earth in the formation of the actantial roles. On the other hand، based on Genet’s theory، the three narrative levels of the story- narrative، narratology and linking features of these levels- will be presented in Mantiq-Al-Tayr in order to show to what extent this work enjoys narrative structure.
خلاصه ماشینی:
اما میرصادقی نوع روایت این متون را از هم تفکیک نکرده و همه را در حکمی کلی، قصه یا حکایت نامیده است؛ دوم اینکه، ایشان در تحلیل و داوری خود از رویکردهای مختلف روایتشناسی معاصر استفاده نکرده است و فقط از یک دیدگاه به آثار روایی و داستانی گذشته نگریسته است؛ در حالی که اگر از دیدگاههای گوناگون روایتشناسان به منظومههایی مانند منطقالطیر نگریسته شود، نتایج متفاوتی بدست میآید.
از منظر «الگوی کنشی» گرماس، این «معرفینامه» را میتوان اینگونه بررسی کرد: الف) شخصیت و نقش هدهد در «ورودی» داستان، بر ساختار اساسی و بنیادین شکل گرفته از تقابل مبتنی است: سلیمان و دیو، زندان و «شادروان»؛ به عبارتی دیگر مشبهبههای آنها: روح و نفس، ناسوت و ملکوت است.
سطح سوم روایت (روایتگری)، عمل روایت کردن و داستان سرایی است که کیفیت و چگونگی آن باعث ایجاد نوع خاص روایت میشود: در تمام قسمت «گرهافکنی»، روایت از زاویة دید بیرونی (خارج از روایت خود) پیش میرود؛ اما درعین این که راوی 1 سوم شخص به روایتگری میپردازد، «گفتوگوی» بین هدهد و پرندگان (سالکان) مهمترین عنصر رواییست که سازوکار روایت را پیش میبرد و باعث تعلیق میشود.
در قسمت سوم گرهافکنی، راوی از زاویة دید بیرونی در ٦٥ بیت، سلوک مرغان و توفیق سیمرغ را در رسیدن به بارگاه سیمرغ روایت میکند و در این جا قسمت اصلی روایت، گرهافکنی، تمام میشود.