چکیده:
نجدی، داستان نویس صاحب سبک معاصر، ازجهات بسیار نویسنده قابل تاملی است. در داستان های او به دلیل رویکرد متفاوت به زندگی بشری و عناصر فرهنگ ایرانی نکات قابل بحث بسیاری می توان یافت. این مقاله سعی کرده است از دیدگاه نقد جدید شالوده شکنی به بررسی دو داستان از نجدی بپردازد. این دو داستان عبارت اند از: روز اسب ریزی و شب سهراب کشان. نقد شالوده شکنانه براساس نظریه دریدا شکل گرفت. ابتدا در فلسفه و بعد در نقدادبی به کار رفت. پایه نقد شالوده شکنانه بر یافتن تقابل های دوتایی و بحث برسر آن ها برای یافتن موارد تناقض و درنهایت رد پیش فرض های پذیرفته شده است. نتیجه این جستجوها معمولا تردید در مبانی فرهنگی و باورهای پذیرفته شده ای است که پیشاپیش بدیهی دانسته می شود. تقابل ها در داستان های نجدی معمولا برپایه تضاد بین انسان و حیوان؛ انسان و طبیعت؛ و انسان و تمدن است. در داستان روز اسب ریزی تقابل بین انسان/حیوان و آزادی/اسارت در درون مایه اصلی تناقض هایی ایجاد کرده است که از متن استخراج می شود. در داستان شب سهراب کشان تضاد بین دنیای خشن مردسالار و دنیای معصومانه کودکانه (تجربه/ناپختگی یا نقص/کمال) باعث ایجاد تضاد و تناقض می شود و در درون مایه داستان تردید ایجاد می کند.
Najdi is one of the outstanding contemporary writers due to his specific style. He has a different attitude towards human life and cultural elements of Iran، which makes his stories a good subject for discussion and research. In this article، two stories of Najdi are analyzed in the light of Deconstruction: “The Day of Asb-rizi” and “The Night of Killing Sohrab”. Deconstruction is mostly based on Derrida’s theory. It originated and was initially used in Philosophy and then it spread to literary criticism. The aim of Deconstruction is to find the binary oppositions، to analyze them in order to reveal the contradictory points and to deny the accepted assumptions. The results of this process is to doubt those beliefs that have been considered as axiomatic up to that time. In Najdi’s stories، the binary oppositions include man/animal، man/nature and man and civilization. In “The Day of Asb-rizi”، the opposition between man and animal، and، freedom and slavery causes some contradictions in the major themes of the story. In “The Night of Killing Sohrab”، the binary opposition is that of harsh patriarchal world/ innocent childish world، or، experience/inexperience.
خلاصه ماشینی:
"در داستان روز اسبریزی تقابل بین انسان/حیوان و آزادی/اسارت در درونمایۀ اصلی تناقضهایی ایجاد کرده است که از متن استخراج میشود.
تصمیم قالان در کشتن اسب نشاندهندۀ این حقیقت است که قالان نمیخواهد تسلطش را بر اسب/طبیعت از دست بدهد و وقتی از کشتن صرفنظر میکند با به گاری بستن است کاملا او را تحت سلطه و اختیار خود قرار میدهد.
به چه دلیل آسیه طرفدار آزادی اسب است؟ چرا اسب به آسیه اجازۀ سواری میدهد؟و چگونگی رابطهای دو سویه بین آن دو شکل میگیرد؟بر اساس توصیف درون متن،آسیه دختر نوجوانی است که در ابتدای راه کمال و فردیت یافتن قرار دارد:«دو تا گردوی زیر جلیقهاش به سختی دیده میشد» (همان:22).
این نوسان که یکی از موارد وجود ابهام و تضاد در متن است،خود نشانگر تردید ناخودآگاه نویسنده به آزادی و برتری اسب است و عدم قطعیت متن را نشان میدهد.
اگر اسب واقعا خواهان آزادی است چرا از بوی جنگل گریزان است؟وقتی اسب در جواب آسیه که میپرسد از من بدت میآید،به زین نگاه میکند،واقعا منظورش آن است که از زین بدش میآید؟یا این برداشت آسیه است که به عنوان جزئی از طبیعت آزادی را حق اسب میداند و زین را مانعی بر سر راه آن؟شاید اسب بیشتر به زندگی با انسان و خدمت به آنها عادت کرده است تا زندگی در جنگل و به همین دلیل است که به جای خوردن قند به زین نگاه میکند.
اگر مرتضی به دلیل ضعف محکوم به مرگ است،چرا سید که آدم ضعیفی نیست نابود میشود؟ نتیجهگیری دنیای داستانهای نجدی به دلیل تضاد دوگانهای که در آنها وجود دارد،همانگونه که نشان داده شد،قابلیت نقد شالودهشکنانه دارد."