چکیده:
داستان های قرآن همواره دستمایه شاعران ادب فارسی در خلق مضامین و تصاویر ناب و زیبا بوده است. یکی از این داستان ها قصه آدم و حوا و هبوط آن ها از بهشت به دلیل خوردن میوه ممنوعه است. در شعر گذشته فارسی این میوه به تبعیت از اکثر تفاسیر اسلامی همواره گندم قلمداد شده است، در حالی که شاعران معاصر گاه به پیروی از روایات اسلامی این میوه را گندم دانسته اند و گاه مطابق با تفاسیر تورات، آن را سیب یا درخت معرفت نیک و بد نامیده اند و گاه نیز تلفیقی از روایات اسلامی و یهودی را به کار برده اند. برخی از شاعران معاصر نیز تفسیری نمادین از این داستان ارائه کرده اند. هدف این پژوهش بررسی کیفیت بازتاب این داستان در شعر معاصر فارسی است. در این مقاله نخست به پیشینه داستان شجره ممنوعه در قرآن، تورات و تفاسیر آن ها اشاره کرده ایم و سپس به بررسی و تحلیل این موضوع در شعر بیست تن از شاعران برجسته معاصر (از نیما به بعد) و مقایسه آن ها با روایات قرآن و تورات پرداخته ایم. بررسی ها نشان می دهد شاعران سنت گرای معاصر اغلب به روایات اسلامی توجه داشته اند، درحالی که شاعران نوگرا غالبا به روایات تورات اشاره کرده اند.
Quranic tales have always been used by Persian poets in order to create beautiful and unique themes and images. One of these tales is the tale of Adam and Eve and their Fall from Heaven due to eating the Forbidden Fruit. Following most Islamic commentaries، wheat has been considered as this fruit in classic Persian poetry، but the reading of contemporary poets of this tale is different. Sometimes، their reading is similar to classic poets but in other times، following the Old Testament، they consider the apple or the tree of Knowledge of Good and Evil as this fruit، and still in other times they have a mixed reading of Islamic and Jewish traditions. Also، some contemporary poets have proposed a symbolic reading of this tale. This article، initially provides a history of the tale of Forbidden Tree in the Quran، Old Testament and their commentaries. Then، this issue is investigated in the poems of twenty outstanding contemporary poets (from Nima to the present time) and their poems are compared with Quranic and Biblical narratives. The results show that those contemporary poets which have traditional views، have paid attention to Islamic narratives whereas modern poets have often used Biblical narratives.
خلاصه ماشینی:
"محمد حسین شهریار نیز در شعر«زنده به گوران زمین»متأثر از تفاسیر اسلامی درخت ممنوعه را گندم دانسته و با اشاره به حدیث«{/الدنیا سجن المؤمن/}»،آدم و حوا را گناهکار و مقصر اصلی هبوط انسان در زندان زمین میداند: راندگانیم از بهشت جاودان#وین زمین زندان جاویدان ماست گندم آدم چه با ما کرده است#کآسیای چرخ سرگردان ماست (شهریار،1386:477) در شعر«شرافت نسب»شهریار تعبیر قرآنی«شجرة الخلد»را به کار برده و درختی را که شیطان،آدم و حوا را به خوردن آن دعوت کرد،نژاد و نسب مینمامد و آدمیان را از نزدیک شدن به این درخت برحذر میدارد: مرو به دعوت شیطان پی نژاد و نسب#که قصۀ شجر الخلد جنت المأواست (همان:479) سیمین بهبهانی در بیت زیر از شعر«آیینهها را تیره کن»،آدم را به واسطۀ خوردن اندکی گندم،مظهر حرمان مینامد و انسانها را از تکرار اشتباه او بر حذر میدارد: با آدم این حرمان کفی گندم روا کرد#تکرار این رسم کهن دیگر کفایت (بهبهانی،1384:961) بهبهانی در شعر«نشاط صفآرایی»،معتقد است شیطان به وسیلۀ حرص و آز انسان را در این دنیا میفریبد و به بند میکشد همانگونه که در بهشت نیز آدم را به سودای آزادی فریب داد و به خوردن میوۀ ممنوعه(گندم)ترغیب کرد: به سودای آزادی،پدر خورد گندم را#به سودای آز اکنون،کشیدند در بندت (همان:1102) نصر الله مردانی شاعر انقلابی معاصر نیز در شعر«لحظههای سبز»داستان آدم و گندم را دستمایۀ مضمونی بدیع قرار داده و هبوط آدم در اثر خوردن گندم را تعبیر رؤیای صادقهای بر میشمارد که آدم در ابتدای خلقت خود دیده بود: خوابی که آدم دید در آغاز میلاد#با بوی گندم نو به نو تعبیر میشد (مردانی،1378:57) 2."