چکیده:
وجه بارز اندیشه صوفیان، اعتقاد به تکامل است؛ هرچند زمینه این نظریه در دستگاه های مختلف فلسفی و عرفانی وجود دارد، لیکن نوع تبیین آن فرق می کند. در قلمرو اسلام با پیدایش اخوان الصفا که مشربشان آمیزه ای از اندیشه های ارسطویی و نوافلاطونی بود، گامی تازه در فرضیه تکامل برداشته شد. صوفیه که اساس تفکر خود را در خصوص آفرینش بر تعالیم اسلام استوار کرده است، چنین فرضیه هایی را با عقاید اسلامی به گونه ای که متهم به کفر نشود، در هم آمیخت. نمونه بارز این اندیشه ها را در سخنان مولوی می بینیم: از جمادی مردم و نامه شدم و ز نما مردم ز حیوان سر زدم نجم رازی نیز نفس انسانی را بالقوه مستعد آیندگی می داند و راه رسیدن به آن را به جز ابزار اصلی(شور و شوق و عشق) که تنها با سلوک در جاده شریعت و طریقت و حقیقت دست می دهد، می داند.
خلاصه ماشینی:
"نمونه بارز این اندیشهها را در سخنان مولوی میبینیم: {Sاز جمادی مردم و نامی شدم#و ز نما مردم ز حیوان سر زدمS} نجم رازی نیز نفس انسانی را بالقوه مستعد آینگی میداند و راه رسیدن به آن را به جز ابزار اصلی(شور و شوق و عشق)که تنها با سلوک در جاده شریعت و طریقت و حقیقت دست میدهد،میداند.
نمونه واضح قبول این نظریه را در مثنوی مولوی میبینیم: {Sاز جمادی مردم و نامی شدم#و زنما ز حیوان سر زدم# مردم از حیوانی و آدم شدم#پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم# حمله دیگر بمیرم از بشر#تا برآرم از ملایک بال و پرS}&%00403KDFG004G% {Sبار دیگر از ملک قربان شدم#آنچه اندر و هم ناید آن شدم# پس عدم گردم عدم چون ارغنون#گویدم کانا الیه راجعونS} از نظر نجم رازی نیز عشق تنها عامل عبور از مجاز به حقیقت است:«استحقاق آینگی جمال و جلال حق نیافتی و کس به سر گنج:(کنت کنزا مخفیا)نرسیدی».
اما بههرحال اعتقاد دارند که هرکسی شایسته کمال باشد،بههمین دلیل هنگام سخن گفتن از معاد و بیان نظرهای موافق و مخالف محققان درباب اعتلای مراتب انسانی از مقام پیشین به مقام برتر،اندیشه جبرگرایانه خود را در این باب مطرح میکند: «اما آنچه نظر این ضعیف را اقتضا کند و در کشف معانی و حقایق اشیا مشاهده افتد،آن است که بعضی نفوس از مقام خویش به تربیت ترقی یابند و به مقامی دیگر رسند و بعضی دیگر اگرچه ترقی یابند اما به مقامی دیگر نرسند و آنچنان است که در بدایت فطرت صفوف ارواح چهار آمد."