خلاصه ماشینی:
"]Theories of war and Peace,(MIT Press,1998) کلیدواژهها: توسعهطلبی فرصتطلبانه،موازنه تهاجم،دفاع،وقوع جنگ، توانمندی دفاعی،مسابقه تسلیحاتی،پیروزی آسان مقدمه آیا زمانی که پیروزی در جنگ آسان باشد احتمال وقوع جنگ بیشتر است؟آیا با دشوارتر کردن پیروزی در جنگ،صلح تقویت خواهد شد؟علل غلبه حالت تهاجمی چیست؟1چگونه میتوان این علل را کنترل کرد؟اینها پرسشهایی هستند که این مقاله درصدد پاسخگویی به آنها است.
برعکس،اگر حالت دفاعی غلبه کند،استدلالهایی که برای جنگ پیشگیرانه اقامه میشود اهمیت خود را از دست میدهند زیرا دولتهای در آستانه فروپاشی حتی پس از فروپاشی میتوانند دفاع موفقیتآمیزتر علیه متجاوزان داشته باشند.
این پیشبینیها ذیلا در سه مطالعه موردی،آزمون و بررسی میشوند؛اروپا از سال 1789،چین باستان در دوران رشد و افول و در عصر دولتهای جنگجو،و ایالات متحده از سال 1789،این مطالعات موردی از آن جهت انتخاب شدند که موازنه تهاجم-تدافع(یا تصور آن)در هر سه مورد،تفاوتهای اساسی دارد،و بدین ترتیب یک زمینه مناسب و موقعیت خوب برای انجام آزمونهای مقایسهای و بین موردی متعدد فراهم میآید که دورههای متفاوت را در یک مورد خاص،از یکدیگر متمایز میسازد؛دلیل دیگر آن است که ایالات متحده نسبت به کشورهای دیگر بسیار امنتر است و زمینه مناسبی برای آزمونهای مقایسهای با ارزشهای خاص ایجاد میکند.
ایالات متحده کمتر از سایر دولتها نسبت به تهدیدات نظامی خارجی آسیبپذیر است؛از این رو پیشبینی نظریه تهاجم-تدافع این است که ایالات متحده باید در موارد معدودتری، آغازگر جنگ باشد و بسیار کمتر از سایر کشورها در جنگها مداخله کند.
این شواهد چه اهمیتی به نظریه تهاجم-تدافع میبخشند؟به عبارت دیگر، سلطه حالت تهاجم به عنوان یک علت وقوع جنگ تا چه حد محکم است؟در اروپا از سال 1789،دگرگونی ماهیت روابط بینالمللی کاملا با دگرگونیهای موجود در تصور دولتها از موازنه تهاجم-تدافع همراه و همگام بوده است."