چکیده:
در این مقاله به برررسی عدالت در سطح خرد و به طور خاص عادلانه بودن عملکرد بازار در سه پارادایم متفاوت اما بعضا به هم مرتبط می¬پردازیم: پارادایم فلسفی یونان باستان (با تاکید بر اندیشه ارسطو)، پارادایم مسیحی اسکولاستیک¬ها در قرون میانه (با تاکید بر اندیشه¬های سن توماس اکویناس) و پارادایم فقهی در تمدن اسلامی (با تاکید بر آرای علامه حلی و ابن تیمیه). ارسطو و متفکرین اسکولاستیک به دلیل رویکرد اخلاقی خویش، همواره در مباحث اقتصادی خویش فضیلت عدالت را به عنوان اصل حاکم بر تمامی روابط اجتماعی و اقتصادی مدنظر قرار می¬دادند. اسکولاستیک¬ها در پاسخ به پرسش از قیمت عادلانه با تکیه بر رویکرد نظری ارسطو به عدالت و ارزش و رویکرد عملی حقوقدانان رومی (رومنیست¬ها) به مبادله و رویکرد اخلاقی مسیحیت، غالبا به این نتیجه می¬رسیدند که چون نیاز (که تعیین¬کننده قیمت بازاری است) تعیین¬کننده ارزش اشیاء هم می¬باشد، در نتیجه برابری میان ارزش¬های مبادله شده (عدالت مبادله¬ای) در بازار متعارف (رقابتی) محقق گشته است و در نتیجه قیمت بازاری عادلانه است. گر چه فقهای مسلمان دکترین مستقلی راجع به قیمت عادلانه نداشتند اما ذیل مباحثی از قبیل تسعیر (قیمت¬گذاری عادلانه) و غصب (ضرورت جبران عادلانه) به صورت تلویحی به بحث قیمت و ارزش پرداخته¬اند. در این مقاله این فرضیه مطرح می¬شود که فقهای مسلمان و به طور خاص علامه حلی و ابن تیمیه قیمت¬المثل را عادلانه می¬دانند و در مرحله بعد می¬توان نشان داد که قیمت¬المثل معادل قیمتی است که در شرایط بازاری متعارف (بازار بدون مداخله و دستکاری¬ از قبیل احتکار و انحصار و تلقی رکبان و ...) تعیین می¬شود یعنی قیمتی که منعکس کننده برآورد عرفی و جمعی از کالاست.
The scope of this paper is justice in micro level and particularly market justice from three different but related paradigms: The ancient Greek philosophical paradigms (by emphasis on Aristotle''s thought)، Christian scholastic paradigm in medieval era (by emphasis on St. Thomas Aquinas thoughts) and jurisprudence paradigm in Islamic civilization (by emphasis on Allame Helli and Ibn Taimiyah''s attitude). Based on their ethical approach، Aristotle and scholastic scholars considered justice virtue as an essential principle that dominates all the social and economic relations. Scholastic''s just price doctrine had three main sources: Aristotle theoretical approach to justice، Romanists practical approach to exchange، and moral approach of Christianity. Based on these sources، Scholastics concluded that because necessity (nassesitas) determines both market price and commodity value، the values that are exchanged in common (competitive) market are equivalent and thus the market price is just.
Though Muslim jurisprudent had not an independent doctrine about the just price، in the problems such as pricing (Tas''eir) and usurpation (Ghasb) studied price and value implicitly. The hypothesis of this paper is that Muslim jurisprudent and specifically Allameh Helli and Ibn Taimiyah consider «the price of the equivalent» (gheimat-ul-mesl) is just and this price is determined in common market (a market without intervention and manipulation such as hoarding and monopoly and asymmetric information); that is، this price reflects common collective evaluation of commodities.
خلاصه ماشینی:
معیارهای تعیینکننده ارزش از دیدگاه علمای مسیحی چه بوده است؟آیا اساسا ارزش امری ذاتی و ناشی از کیفیات و خصایص درونی اشیاء است؟آیا ارزش امری عینی و ناشی از کار و مخارج صرف شده است؟یا آنکه امری ذهنی و مرتبط با ارزشگذاری ذهنی تقاضاکنندگان و یا میزان فایدهمندی کالا برای ایشان است؟کدامیک از این معیارهای ارزش دلالت بر عادلانه بودن قیمت بازار دارد و کدام یک نافی آن است؟ طبق برداشت اغلب مفسران قرون میانه و مدرن،ارسطو در اشاره موجز اما پر معنایی به بحث در باب اثرپذیری پول(به عنوان یک معیار نهادی اندازهگیری ارزش) از یک معیار طبیعی ارزش(واژه یونانی aiepx که توسط مترجمین و شارحین ارسطو ترجمههای متفاوتی شده است)میپردازد(ارسطو،1378،صص 182-181): «پس چنانکه گفتیم همه چیز بایستی با مقیاسی واحد سنجیده شود و این مقیاس واحد در حقیقت aiepx است که همه چیز را مرتبط به هم نگه میدارد.
بر این مبنا بود که چنانکه گفته شد،ارزشگذاری بازاری نیز به فهرست پیشنهادهای ارائه شده به عنوان مبنایی برای معامله بمثل متناسب و به عبارت دیگر،مبنای قیمت عادلانه افزوده میشود تا موارد پیشنهادی را مستقیما به وسیله خود مربع مبادله تکمیل کند،و در این میان هزینههای تولیدی نیز به عنوان طرف دیگر مبادله به نحو بارزی خود را نشان داد:«در صورتی معامله بمثل خواهیم داشت که(نسبت)طرفین با هم برابر باشد به نحوی که(نسبت)کشاورز به کفاش،همانند(نسبت)میزان کار کشاورز به میزان کار کفاش باشد»(تأکیدها از نویسندگان این مقاله است) )08.
نکته مهم در مورد چنین قیمتی این است که از دیدگاه برخی فقهای شیعی از جمله علامه حلی،غاصب در صورت اتلاف برای آنکه برئ الذمه شود بایستی بالاترین قیمت بازاری(ارزش مبادلهای)را بپردازد،حتی اگر این افزایش قیمت ناشی از تغییرات عرضه و تقاضا(و نه تغییر در ارزش مصرفی کالا که با عنوان زیادت و نقصان در صفات شیء شناخته میشود)باشد.