چکیده:
ملاصدرا علاوه بر اینکه وجود را امری بسیط و دارای مراتب تشکیکی می داند، معتقد است انسان نیز هویتی واحد دارد که در عین بسیط بودن، دارای مراتب و مقامات متعدد است. از نظر وی مراتب نفس آدمی با مراتب ادراکی او و مراتب هستی در ارتباط است. در نتیجه هر ادراکی از ادراکات آدمی با مرتبه ای از هستی مرتبط است. به باور ملاصدرا، در حصول علم، عالم با معلوم متحد می شود؛ چنان که با عقل فعال نیز اتحاد می یابد. پس از این اتحاد، تمامی موجودات، اجزای ذات او می شوند و نسبت انسان به آنها، همانند نسبت روح به بدن می گردد. از این رو می توان گفت که آدمی در هر مرتبه ادراکی، همان مرتبه از هستی را داراست و عالم او همان مدرکات او هستند.
Mulla Sadra، regards existence as something simple and gradual. Rather، he believes that human being have one identity. It is، however، of simplicity and gradation both. For him there are close relation between the stages of soul and the degrees of existence and perceptions. As a result of this relation، every one of human perceptions connects with one of degrees of existence. The knower، in Mulla Sadra، unites with the known and with the active intellect. Then all of existents become the constituents of his essence and man’s relation to them is the same as the relation of the soul to the body. Therefore، it can be said that human being in the every level of knowledge have the same level of existence and his/her world is his/her perceptual data.
خلاصه ماشینی:
"ملاصدرا در اسفار میگوید: آنچه قوام اشیای دارای ماهیت بستگی به آن دارد،چیزی جز مبدأ فصل اخیر آنها نیست و فصول و صورتهای دیگر آن به منزله شرایط و اسباب معده برای وجود ماهیات که عین فصل اخیر است،میباشند و در تقرر ذات و قوام حقیقت آن دخالت ندارند؛اگرچه هر یک از آنها مقوم حقیقت دیگری غیر از این حقیقت هستند؛مثلا قوا و صورتهایی که در انسان موجودند،برخی مقوم جسمیت آن میباشند،مانند صورت جسمیه و برخی مقوم جسم نباتی،مانند قوای تغذیه، تنمیه و تولید و برخی مقوم حیوانیت آن هستند،مانند مبدأ حس و حرکت ارادی و برخی مقوم انسان بودن آن است،مانند مبدأ نطق(نفس ناطقه)،و هر یک از صورتهای سابق، زمینهساز صورت لاحق میباشد و صورت اخیر،مبدء و رئیس همه صورتهای دیگر و همه آنها،فروع و خدمتگزاران او هستند(همان،ج 2،ص 36-32).
از نظر ملاصدرا قبل از حرکت جوهری ماده و رسیدن او به مرحلهای که فیض اعلا و قوه روحانی به آن اعطا گردد،نه انسانی هست و نه ادراکی،ملاصدرا میگوید: عناصر مادی عالم پس از تصیفه و امتزاج در حد اعتدال و طی طریق کمال و عبور از مرتبه نباتی و حیوانی،در ادامه طریق عروجی خود به مرحلهای میرسد که نفس ناطقه به او اختصاص مییابد و سایر قوای نباتی و حیوانی را به خدمت میگیرد و تا آنجا پیش میرود که فیض اعلا و قوه روحانی و مدرک کلیات و جزئیات به او اعطا میگردد(همو،1382،ج 71،ص 192؛همو،1363،ص 513) بنابراین پیش از انشای صورت محسوس،نه حاسی است و نه محسوسی؛بلکه هر دو بالقوهاند و آلات و قوای احساس و حصول شرایط،تنها زمینهساز افاضه صورت هستند(همو،1981،ج 3،ص 317)، هر ادراکی در اندیشه ملاصدرا به شکلی از وجود حاصل میشود و وجود همراه با اتحاد در ماهیت،به وجود دیگر تبدیل میشود(همان،ج 9،ص 83)."